ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیام تسلیت رهبرمعظم انقلاب:
مرحوم تسخیری زبان گویای اسلام و تشیع بود
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب در پیامی درگذشت عالم مجاهد و زبان گویای اسلام و تشیع حجتالاسلام والمسلمین تسخیری را تسلیت گفتند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
با تأثر و تأسف اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و زبان گویای اسلام و تشیع جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدعلی تسخیری رحمت اللهعلیه دارفانی را وداع گفته است. کارنامه این سرو نستوه و خستگیناپذیر در انواع خدمات برجسته در مجامع جهانی اسلامی حقا درخشان است. عزم راسخ و دل پرانگیزه ایشان حتی بر ناتوانیهای جسمانی در چند سال اخیر فائق میآمد و حضور مؤثر و برکت وی را در هر نقطه لازم و مفید استمرار میبخشید. مسئولیتها و خدمات ایشان در داخل کشور نیز فصل جداگانه و ارزشمندی از تلاشهای این روحانی فاضل و متعهد است. اینجانب به خاندان و بازماندگان مکرم و نیز به همه همکاران و دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای وی مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای/ ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آیتالله تسخیری مشاور عالی رهبر انقلاب در امور جهان اسلام روز گذشته در تهران دار فانی را وداع گفت. آیتالله تسخیری، به عنوان شخصیتی که در زمینه جهان اسلام و تقریب مذاهب اسلامی فعالیت میکرد، از سال 1391 تا زمان درگذشت، مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در امور جهان اسلام و نماینده استان تهران در پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری بود. رئیس جمهوری و معاون اول رئیس جمهوری هم در پیامهایی جداگانه درگذشت آیتالله تسخیری را تسلیت گفتند.
بسمالله الرحمن الرحیم
با تأثر و تأسف اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و زبان گویای اسلام و تشیع جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدعلی تسخیری رحمت اللهعلیه دارفانی را وداع گفته است. کارنامه این سرو نستوه و خستگیناپذیر در انواع خدمات برجسته در مجامع جهانی اسلامی حقا درخشان است. عزم راسخ و دل پرانگیزه ایشان حتی بر ناتوانیهای جسمانی در چند سال اخیر فائق میآمد و حضور مؤثر و برکت وی را در هر نقطه لازم و مفید استمرار میبخشید. مسئولیتها و خدمات ایشان در داخل کشور نیز فصل جداگانه و ارزشمندی از تلاشهای این روحانی فاضل و متعهد است. اینجانب به خاندان و بازماندگان مکرم و نیز به همه همکاران و دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای وی مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای/ ۲۸ مرداد ۱۳۹۹
آیتالله تسخیری مشاور عالی رهبر انقلاب در امور جهان اسلام روز گذشته در تهران دار فانی را وداع گفت. آیتالله تسخیری، به عنوان شخصیتی که در زمینه جهان اسلام و تقریب مذاهب اسلامی فعالیت میکرد، از سال 1391 تا زمان درگذشت، مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در امور جهان اسلام و نماینده استان تهران در پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری بود. رئیس جمهوری و معاون اول رئیس جمهوری هم در پیامهایی جداگانه درگذشت آیتالله تسخیری را تسلیت گفتند.
محمدعلی نجفی و فردین خلعتبری در گفتوگو با «ایران» از آثار موسیقی فیلم حسین علیزاده میگویند
نامی که در خود تعریف میشود
نداسیجانی
خبرنگار
«پیشاز اینکه موسیقی بخوانم سینما در زندگی من جریان داشت و جزیی از زندگی بود که در درون اندیشه همه ما تزریق میشد.» صاحب این سخن حسین علیزاده است، نوازنده و آهنگساز نام آشنا و توانمند موسیقی ایران. کارنامه پربار او در بیش از 50 سال فعالیت در این عرصه، نام حسین علیزاده را در دنیای موسیقی به ثبت رسانده است.
علاقه حسین علیزاده به سینما به دوران کودکی او بر میگردد و این موضوع سبب میشود دورههای آکادمی را هم بگذراند و البته درکنار آن دیدن فیلم بخشی از زندگی اوست که آرام آرام این استعداد را در درون او متبلور میکند.
«دلشدگان»، «گبه»،«زشت و زیبا»، «زمانی برای مستی اسبها»، «آواز گنجشکها»، «ملکه» و... از آثار موسیقی فیلمهای اوست که هرکدام بیانگر نغمههای زیبای موسیقی ایرانی و موسیقی بومی ایران است که توانسته در کنار برگزیدههای جشنوارههای سینمایی، بهعنوان بهترین موسیقی فیلم انتخاب شود. به انگیزه تولد او که یکم شهریور ماه است میزگردی با حضور آقایان محمدعلی نجفی، فیلمنامهنویس و کارگردان و فردین خلعتبری موسیقیدان و آهنگساز برگزار کردیم که به بررسی آثار موسیقی فیلم حسین علیزاده پرداخته شده است و درادامه میخوانید:
ساخت موسیقی فیلم ازآثارشاخص و بارز حسین علیزاده است و طی سالها فعالیت در این زمینه، کارهای بسیارارزشمند و ماندگاری را آهنگسازی کرده که هر کدام رنگ و طعمی متفاوت دارند.ارزیابی و دیدگاه شما از جهان بینی حسین علیزاده در موسیقی فیلم چیست؟
محمدعلی نجفی: ابتدا بهتراست ازآشنایی خود با استاد حسین علیزاده بگویم. به یاد دارم اوایل سال 60 بود آن زمان پیش تولید سریال«سربداران» بهطورجدی آغاز شد وآقای علی ژکان دستیارمن دراین سریال بود- که البته امروز یکی ازکارگردانان مطرح سینمای ایران است- و از طریق خواهرش که موزیسین بود با آقای علیزاده آشنایی وارتباط داشتند. پیشنهاد من برای ساخت موسیقی فیلم «سربداران» آقای مرتضی حنانه بود والبته صحبتهایی هم دراین زمینه انجام گرفت اما احساس کردم دیدگاه و سلیقهمان کمی متفاوت است بنابراین به پیشنهاد آقای ژکان، تصمیم برآن شد با آقای علیزاده صحبت کنم و وعده این دیدار انجام گرفت. ساخت موسیقی این سریال برایم بسیار اهمیت داشت و زمانی که موضوع تاریخی این کاررا با آقای علیزاده مطرح کردم پاسخ داد کارمن نیست و به پیشنهاد او قرارشد با استاد فرهاد فخرالدینی صحبت کنم. این برخورد آقای علیزاده را هیچگاه فراموش نمیکنم و از خاطرم پاک نمیشود چرا که تأثیر بسیار مثبت و عجیبی در من ایجاد کرد... بعد این صحبتها ازآقای فخرالدینی وقت دیدار گرفت تا در اینباره صحبت کنیم و این موضوع سرآغاز آشنایی من با آقای علیزاده بود...
اوایل دهه 70 همسرم بهعنوان مدیرهنرستان موسیقی دختران انتخاب شد وآقای علیزاده درآن هنرستان تدریس میکرد و البته همزمان مدیریت هنرستان موسیقی پسران را هم برعهده داشت. این ارتباط موجب دوستی و آشنایی بیشترما شد و رفت و آمدهای خانوادگی شکل گرفت تا آنکه سال 77 فیلم «عشق طاهر» را ساختم و ازآقای علیزاده خواهش کردم موسیقی این فیلم را برعهده بگیرد. ناگفته نماند قبلتر با نحوه خلاقیت آثارموسیقایی آقای علیزاده آشنایی داشتم و البته جای خرسندی و سعادت است که طی سالها فعالیت توانستهام با موزیسینهای بزرگ افتخار همکاری داشته باشم از جمله آقای فرهاد فخرالدینی که ازاین همکاری بسیار لذت بردم چرا که این آهنگسازان بزرگ علاوه بر دریافت درک بسیار بالا در تبادل نظر و همکاری، تأثیربسیارشگرفی در من ایجاد کردند. بهعنوان مثال در«عشق طاهر» هدفم این بود موسیقی، یک اغتشاش را به تصویر بکشد چرا که موضوع فیلم درباره لمپنیزم بود و احساس من به تصویرکشیدن این موضوع و هشدار به مردم که مواظب لمپنها باشید تا درجامعه قدعلم نکنند و سرانجام گفتوگو با آقای علیزاده انعکاس خوب موسیقی این فیلم بود و این ارتباط بیشتر و بیشتر شد تا دهه 80 و همچنان رفت و آمدها ادامه داشت. البته درحال حاضر مدتی است که ازایشان بیخبرم و از طریق رسانهها پیگیرکارهایشان هستم.
ساخت موسیقی «عشق طاهر» بواسطه آشنایی با آقای علیزاده بود یا شناخت قبلی که ازکارهایشان داشتید؟
نجفی: صادقانه باید بگویم تقریباً هردو موضوع زمینه این همکاری شد. به یاد دارم اکران فیلم «لیلی با من است» بود و من جزو مشاوران این کار بودم، به آقای علیزاده پیشنهاد کردم این فیلم را با هم ببینیم- البته این فیلم قبل از«عشق طاهر» ساخته شد- دراین رفت و آمدها دیالوگهایی بین ما رد و بدل گردید که تفکر و اندیشههایمان را نزدیک ترکرد. البته ناگفته نماند پیشتر با موسیقی فیلم «دلشدگان» مرحوم علی حاتمی آشنایی داشتم و بسیارتحت تأثیراین کار قرارگرفتم. موسیقی زیبا با صدای آقای شجریان که بهنظر من یک ایده بکر بود اما با تمام این تفاسیراز دیدگاه من مجموعه کارهای کم نظیر آقای علیزاده در فیلم «گبه» خلاصه میشود. «گبه» دومشخصه بزرگ دارد نخست موسیقی آقای حسین علیزاده ودوم تصویربرداری آقای محمود کلاری و همه این عوامل مقدمهای برهمکاری من با آقای علیزاده بود.
از دیدگاه من موسیقی «عشق طاهر» متفاوت با دیگرکارهای آقای علیزاده درهمکاری با علی حاتمی و مخملباف است. البته این تجربه را در همکاری با آقای فخرالدینی هم داشتهام بهعنوان مثال فیلم «گزارش یک قتل» یا «پرستار شب» کاری بسیار متفاوت با فضاسازی «سربداران» و«بوعلی سینا» است وجهان دیگری را مطرح میکند.
فردین خلعتبری: اساساً استاد حسین علیزاده بهدنبال تاریخ گفتن ازخود نبوده و نیست و خود را با آثارش بیان میکند و آن تاریخ ایجاد میشود. زمانی که «عشق طاهر» آقای نجفی ساخته شد آقای علیزاده به موسیقی دراماتیک روی آورده بود و کمک به این جریان بود و پیش از صحبت شما دونفر(علیزاده و نجفی) درباره ساخت موسیقی «سربداران» آقای علیزاده تجربه درخشانی در تئاتر بهدست آورده بود و در یک بازه زمانی با استاد بهرام بیضایی همکاری داشت. آن زمان موسیقیهای صحنهای با نگرش دراماتیک اجرا میشد. جالب است گفتید گرایش قبلی شما درساخت موسیقی «سربداران»آقای حنانه است چرا که او هم درزمینه موسیقی ارکسترال فعالیت داشته وکارهای او این قابلیت هنری را دارد که در کنار فیلمهای درام بنشیند. اما سؤال من از شما این است درتجربه کاری آقای علیزاده با آقای فخرالدینی به چه نسبتی رسیدید؟ درواقع اگر کار «سربداران» را آقای علیزاده انجام میداد به نظر شما چه نوع موسیقی ساخته میشد؟
نجفی: یکی ازآثارماندگارآقای علیزاده «نینوا» است و میتوان گفت فضای موسیقایی«نینوا» نسبت نزدیکی با «سربداران» دارد اما اینکه خود ایشان آقای فخرالدینی را معرفی میکند نمیدانم نام آن را باید عرفان نهاد یا معرفت! دراینجا نگاه مادی وجود ندارد و یک نوع اندیشه مرید و مرادی است و این موضوع درمن بسیاراثرگذاراست. ازدیدگاه من استاد فخرالدینی با ساخت «سربداران» موسیقی را نهادینه کرد و دیگرنمی توانیم به موسیقی «سربداران» بگوییم آهنگهای انقلابی بلکه این کاربه نظر من بسیار بسیار ارزشمند است.
خلعتبری: سابقه آشنایی من با استاد علیزاده بیشترازآقای نجفی است البته نه به لحاظ سن و سال؛ به خاطر تأثیری که ازحسین علیزاده گرفتهام. زمانی که نوجوان بودم کارهایشان را درجشن هنرشیراز، جریان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و ماجرایی که بعدها به «چاووش» منتهی شد دنبال میکردم؛ آن زمان فعالیتم در زمینه موسیقی پاپ بود اما با شنیدن آن نوع موسیقی متوجه شدم در موسیقی چیزی دیگری هم اتفاق افتاده و گویا حسین علیزاده قراراست درهر زمان جریان جدیدی را به آدمها یادآوری کند ودراین سالها بسیار تحت تأثیرنگاه و آثارشان قرار گرفتم. زمانی که اولین کار دراماتیک با سازهای ایرانی را انجام دادم متوجه شدم آقای علیزاده در مجله فیلم، نامی از من بردهاند و این کارشان بیانگر آن است علیزاده نه تنهااحترام به بزرگتر و استادش آقای فخرالدینی را فراموش نمیکند بلکه به شاگردانش هم توجه دارد. البته من هیچ وقت محصل مستقیم آقای علیزاده نبودهام ولی شاگرد بالفعل و بالقوه ایشان بوده و هستم.
نجفی: دخترم سارا فارغالتحصیل رشته آهنگسازی است و در مقوله تار و آهنگسازی شاگرد مستقیم آقای علیزاده بوده. البته به طور مشخص با سه استاد فرهاد فخرالدینی، کامبیز روشن روان و حسین علیزاده کار کرده اما از آقای علیزاده تأثیر بسیاری گرفته و یکی از مشوقان سارا و دوستانش برای ادامه تحصیل در رشته آهنگسازی بوده است. درواقع تأثیر مستقیم استاد علیزاده بر هنرجویانش را دیده ام. صادقانه بگویم شرایط امروز به گونهای است که احترام شاگرد و استادی کم رنگ شده این درحالی است که در رشته موسیقی شما همیشه شاگرد هستید و مرید؛ مانند آقای علیزاده که همچنان با احترام و عزت از استاد خود علی اکبرخان شهنازی یاد میکند. من نیز به اساتید خود احترام میگذارم و این رابطه مرید و مرادی در تمامی رشتههای هنری دیده میشود.
خلعتبری: آقای علیزاده احترام قلبی بسیاری هم به استاد هوشنگ ظریف دارند و آنچنان متعصب از استاد خود سخن می گوید که کاملاً قابل احساس بود.
نجفی: اگرآقای علیزاده با متانت و ادب از استاد خود سخن میگوید نشانه بزرگواری اوست در حالی که در رشته موسیقی حتی به ابداع ساز رسیده و امثال او در طول تاریخ موسیقی ایران بسیار است. بطور مثال مانند حافظ در کشور ما کم نیستند اما حافظ شیرازی یک نفر است و قرنها بعد هنرمند برجستهای چون عباس کیارستمی با توانایی بسیار بر روی اشعار سعدی و حافظ آثار زیبایی خلق میکند و این اتفاق ساده ای نیست. صادقانه بگویم اخلاق و منش آقای علیزاده و تأثیری که از رفتارشان گرفتم موجب شد حس و ارتباط عاطفی و قلبی خاص به او داشته باشم.
از دیدگاه شما جنس موسیقی آثار مستقل حسین علیزاده با موسیقی فیلمهایی که ساخته است چه قرابت یا تفاوتی دارد؟
خلعتبری: به باورمن هنرمند هیچ گاه غیرمستقل نبوده و نیست حتی در سینما. صحبت و تأکیدی که همیشه با دوستان کارگردان مطرح کردم این است تا زمانی که موسیقی روی فیلم قرار نگیرد و میکس نشود آن فیلم تمام نشده و آماده نمایش نیست و هرگاه با برخی دیگر از دوستان کارگردان که احساس صمیمیت بیشتری داریم صحبت از ساخت موسیقی فیلم است میگویم این فیلمی که ساخته شده تنها فیلم تو نیست فیلم من هم هست و نسبت به آن مسئول هستم. یعنی هنر موقعیت تکثیر سلولی پیدا میکند. مانند «نینوا» که در این اثر میبینید موتیفها، جملهها و تمها چگونه از همدیگر متولد میشوند، این کار برخاسته از ردیف موسیقی ایرانی است و از دیدگاه من ردیف را از انواع موسیقی مجزا میکند ورشد سلولی موتیف است که در دل خود منتزع میشود مانند هنر معماری و اگر آهنگسازی این دیدگاه را نمیپسندد به این دلیل است که نتوانسته هسته اصلی موسیقی را بارور کند.
آهنگسازانی هستند که ملودیهای مشابهشان را به فیلم تزریق میکنند؛ آهنگهای زیبایی که میتوانند پیشتر وجود داشته باشند و خیلی هم متأثر از فضای دراماتیک فیلم نباشند اما حضور احساسی در فیلم پیدا کنند. احساساتی عمدتاً سطحی که اغلب نشان از سطحی بودن فیلم دارد. در مقابل، فیلمهایی که عمیقترند نیاز به موسیقی عمیقتر دارند و همراهی مخاطب از جنس عقل و عاطفه توأمان میشود در اینجا موزیسین باید اثری خلق کند که هم تازه باشد و هم نتیجه تأثیر فلسفی - حسی از فیلم دیده شود. این توانایی درک نه فقط حسی، نیاز به مقدمهای دارد که از جنس موسیقی عامیانه نیست. البته مهم این است که باز آنچه میشنویم لطیف، آشنای روح و زیبا باشد. مثل موسیقی فیلم «گبه» مخملباف. در«گبه» کارگردان میتوانست از موسیقیهای آماده و مستند عشایر استفاده کند ولی نگاه گاهی سوررئالیستی فیلم چیز جدیدی را میطلبید که مرتبط با سنت و در ضمن نوشدن است.
حسین علیزاده به دلیل اینکه تمرکز اصلیاش روی آهنگسازی غیر فیلم بوده، در سینما گزینشهای خوبی داشته است و فیلمسازانی که سراغ او رفتهاند، چیزی در موسیقی او یافتهاند که ما به ازای فکرشان بوده است و موسیقی زمانهشان را در او یافتهاند. موسیقی زمانه در این دوره کم است. موسیقی زمانه باید هم نو باشد و هم با گذشته و حال مرتبط. من فعالیت ابتدایی خود را با موسیقی فیلم آغاز کردم و سالها بعد در کنار موسیقی فیلم به دنبال کارهای دیگری در موسیقی بودم و در این مدت زمان فیلمهایی مطرح شد که از جنس موسیقی من نبود اما تلاش کردم بتوانم دراین زمینه هم اثری تولید کنم ولی آقای علیزاده این کار را هرگز انجام نمیدهد و بی تردید به همین دلیل است که آثارش متمایز از دیگر آهنگسازان بوده و هست و این تفاوت در کارهای که با آقای بهمن قبادی انجام گرفته یا حتی در همکاری با آقای باشه آهنگر و دیگر کارگردانان کاملاً محسوس است.
نکته دیگر آشنایی حسین علیزاده با موسیقی چند صدایی برروی آثار شرقی است مانند بارتوک. استفاده از آکردهای مناسب برای نمایش تمهای شرقی. او این تجربه را هم در ارکستر سازهای شرقی دارد و هم در ارکستر سمفونیک و در هر دو گرایش زایش موسیقی وجه شاعرانه و روان خود را از دست نداده است. مانند موسیقی «نینوا» در مقایسه با «آوای مهر». در هر دو گونه علیزاده احساس بداهه نوازی را هم القا میکند. بداهه پردازی از نوعی که شاعران انجام میدهند. او زمانش را با زبانش یکی میکند. در واقع خودش را باز میآفریند. خود همزمان تأثیرگذار و تأثیرپذیرنده و در این خویش عریانی مدعی هم نیست. یک عرفان شخصی و راضی کننده و از اینجا به بعد بررسی و تحلیل موسیقی او وظیفه فیلسوفان ایرانی است. موسیقی مرتبط به زمانهمان موجود است و اگر فلسفه به آن نقد نداشته باشد میتوان به فیلسوف خرده گرفت.
نجفی: با نظر شما موافق هستم در دنیای هنر یک تعداد از چهرهها تاریخ ساز و متفاوت هستند و حسین علیزاده از آن دسته هنرمندانی است که کار متفاوت خلق کرده و همچنان این مسیر را ادامه میدهد. من علاقمند و شنونده موسیقی هستم و صلاحیت و کارشناسی در امر موسیقی ندارم اما میخواهم بگویم با شنیدن موسیقیهای حسین علیزاده دچار تخیل میشوم. بهتر است این گونه مثال بزنم وقتی صحبت از فلسفه پیش میآید یعنی نه علم است و نه هنر اما دچار تخیل میشویم و موسیقی یکی از ستونهای فلسفه است چرا که ذهنیترین هنر است. درواقع همه هنرها تلاششان این است که به موسیقی نزدیک شوند و این تداعی معانی به موسیقی نزدیک شود یعنی به آن جهان فلسفه نزدیک شوند و جهان انتزاع در شخص من یعنی شنیدن موسیقی حسین علیزاده. البته باز هم تأکید میکنم ادعایی ندارم که موسیقیدانم یا موسیقی را بخوبی میشناسم اما نسبت به موسیقی بی تفاوت نیستم و برایم مهم است و لحظههایی که به موسیقی گوش میدهم، مانند لحظههایی است که رمان میخوانم. یعنی گوش دادن موسیقی برای من خلوت ایجاد میکند و این یکی از مشخصات انسان مدرن است. انسان سنتی با اجداد و اطرافیانش تعریف میشود اما انسان مدرن با خود تعریف میشود و حسین علیزاده انسان مدرن است چرا که با موسیقی خود تعریف میشود...
آقای خلعتبری به نکتهای درباره سینما و ارتباط با موسیقی فیلم اشاره کرد که برایم بسیار جالب بود و گریمور و دکوراتور یک فیلم هم شاید همین نظر را داشته باشد و بگوید این فیلم برای من هم هست درواقع وقتی میگوییم سینما باید همه این ویژگیها را داشته باشید.
باید بگویم سینما تنها هنری است که مولود مدرنیته است، یعنی هنر متکثر. یک موزیسین میتواند آهنگ بسازد و در آن کار بنوازند یا یک شاعر و نقاش و حتی یک بازیگر تئاتر، اما در سینما اینگونه نیست چرا که در آنجا ابزار کاربرد دارد.
خلعتبری: شما گفتید وقتی رمان میخوانید دچار خیال میشوید و در موسیقی هم همینطور. با توجه به معنیگرایی ادبی و معناگریزی موسیقی، پس وجه تشابه این دو همانا خیالانگیزی هنر است. وجه خیالی خلق و خیال مخلوق از یک دستاند و شاعری همهاش اعتبار بخشیدن به این خیال است و واقعیت به ساز و طنیناش و زیر و بم و حقیقت با خیالی است که اینها را به صدا میرساند. صدا، تنها صوت نیست. مخلوقی است که با تن میآمیزد و جاندار میشود. زمانی که دو نفر درباره یک موضوع واحد حرف میزنند، هر دو با آن موضوع یکی میشوند. زمان و مکانشان یکی میشود و موضوع در روانشان جاری و یکی. هنرمند خود هنرش است و اگر نباشد یا هنرمند نیست و یا هنر نیست. جهان منکسر اینها را از هم جدا میکند.
نجفی: تخیلم، مرا به حرکت درمیآورد و وارد جهان دیگری میشوم. برای من موسیقی همان شعر سعدی است که میگوید من در میان جمعم و دلم جای دیگر است و برایم خلوت ایجاد میکند...
برخی کارگردانان بر این نظرند آثار موسیقی فیلم حسین علیزاده دارای تصویر است و این درک تصویر در موسیقی او کاملاً محسوس است و این همان تفاوت علیزاده با دیگر آهنگسازان است. از دیدگاه شما این تصویر در «عشق طاهر» چگونه خلق شد؟
نجفی: یک زمان وقتی فیلمی میبینید احساس میکنید موسیقی مجزا از فیلم است مانند اکثریت فیلمفارسیهای قبل از انقلاب. البته فیلم «سه قاپ» به کارگردانی زکریا هاشمی که پیش از انقلاب ساخته شد و موسیقی فیلم آن برعهده آقای مرتضی حنانه بود موسیقی آن جدای از فیلم نبود و به شما کمک میکرد تصویر را بهتر ببینید و درک کنید. اما حُسن کار آقای علیزاده این است که تصویر را برای مخاطب کاملتر و شفافتر میکند و آن موسیقی را جدای از سینما نمیشنوید. بهطور مثال در فیلم «قیصر» میتوان موسیقی را جدا از فیلم شنید و با خود زمزمه کرد اما در «گبه» ممکن نیست این حالت برای مخاطب بهوجود آید. یعنی موسیقی و فیلم مانند خود «گبه» در تار و پود هم تنیده شدهاند. یعنی ساخت موسیقی باید به گونهای باشد که از فیلم خارج نشود. این موضوع در کارهای تارکوفسکی هم قابل مشاهده است.
خلعتبری: به اعتقاد من همه رفتارهای بشر به نوعی عکسالعمل است و بدون عمل قابل تصور نیست. نکته مهمی که در کارهای آقای علیزاده دیده میشود ارتباط زندگی شخصیاش با هنر است و از دیدگاه من هنرمند کسی است که زندگی و کارش در ارتباط با هنر بوده و هست. برخی افراد هم هستند که کارهای هنری انجام میدهند اما هنرمند تلقی نمیشوند و هنر برای آنها فقط یک ابزار است. جریان موسیقی علیزاده به نوعی تأثیرپذیری از محیط اطراف خودش است، حال میتواند سینما باشد یا یک قصه و اولین کاری که انجام میدهد عکسالعمل در مقابل آن اتفاق است و خود رفلکس همان ماجرا است و آن تصویر و قصه و ماجرا را به صدا تبدیل میکند و به همین علت است که به دنبال صدای نو و حتی ساز نو میگردد....
جهان حوزه اندیشه است. حوزه امکان اندیشیدن است. حتی اگر فکری نباشد، امکان آن هست. هنرمند از این امکان استفاده و چیزی را خلق میکند که نبوده ولی موقعیت بودن داشته است. بداهه گفتن و پرداختن یعنی همین. وقوف پیش از اجرا، امر ذهنی است که در حوزه فیزیک عیان میشود، چیزی که پنهان بوده است. علیزاده برای بداههنوازی هیچ قراری از پیش ندارد و همهاش با اکنونش یکی میشود و قراری با بعد ندارد و گذشته و حال و آیندهاش یکی است. مستی افتاده در زمان و مکان. حالش را اول خودش میداند و بعد ما بخشی از آن را ادراک میکنیم و گاهی میتوانیم از آن فراتر برویم. چون از حوزه شناختی به حوزه ادراک میرسیم.
حسین علیزاده در یک دوره «عصیان» را پیش از انقلاب منتشر میکند که کار بسیار عجیبی است و بعد آن «نینوا» و در یک دوره دیگر «نوبانگ کهن» و «آوای مهر» که اگر بخواهیم این دو کار را بررسی کنیم، باید بگویم دیگر مدرن نیستند (مدرن یعنی از دهه پنجاه تا اواخر قرن 20) و پُستمدرن اطلاق میشود یعنی یک جریان موسیقی کلاسیک و رمانتیک نو را دنبال میکند و «نوبانگ کهن» اتفاق بزرگی در موسیقی ما بوده و همانطور که در نام نوبانگ کهن عیان است، این گرایش مختص با مشرق زمین متحول شده است و انقلاب مشروطه در ایران، زمینه این بازنگری به سنت را فراهم کرد و ضربهای که ژاپن در جنگ جهانی دوم خورد، زمینه ارجاع به درون و سنتهایش شد و بعدها یعنی در این دهه آخر، آن نوع موسیقی در خیلی از جاها مد شد. اما علیزاده شروعکننده آن در ایران است. من در موسیقی ویدئو کلیپ نوایی و چند موسیقی فیلم دیگر مثل «کولی» (علی شاه حاتمی) و «هامون و دریا» (ابراهیم فروزش) بشدت تحت تأثیر او بودهام.
این تحولات البته بیتأثیر از مغرب زمین نیست، ولی نماینده شرق امروز است. ایران در تمام شرق از این لحاظ متمایز است و دلیلش هم منابع تفکری در این سرزمین است. ایرانی متفکر بهدنبال نو شدن از درون است و نه بیرون.
از دیدگاه من حسین علیزاده به دو دلیل توانسته متمایز و موفقتر از دیگران عمل کند؛ نخست توانایی در اجرای آثار کلاسیک ایرانی و تبحر در نوازندگی تار است. در واقع اگر علیزاده خیلی خوب ساز نمینواخت طبیعتاً نمیتوانست چندان مولود کارهای دیگر باشد و دیگر اصالت ایرانی بودنش است. هنوز هم وقتی با علیزاده صحبت میکنم از همان تهران قدیم و کوچه پسکوچهها و بازار سخن میگوید. نکته دیگر اینکه خوشبختانه تعریف دیگران هم روی او تأثیری ندارد، خصوصاً خارجیها. در واقع دو موضوع ایرانی بودن و توانایی موجب شده آثاری را بهوجود آورد که بدون شک برتر از تمام آهنگسازان بوده است. به این دلیل میگویم برتر چرا که آهنگسازان بسیاری چون آقایان مهران روحانی و احمد پژمان در این زمینه کار کردهاند که البته آقای پژمان استاد من و آقای علیزاده هستند اما توانایی نوازندگی تار آقای علیزاده را نداشتند و این همان تفاوت است. من به عنوان یک آهنگساز وقتی با یک نوازنده ایرانی مواجه میشوم، باید به او بگویم این نت را به موسیقی تبدیل کن به این علت که موسیقی ایرانی و مقامی ظرافت و لهجههای مختلفی دارد که نمیتوانم با نت منتقل کنم اما علیزاده آن را اجرا میکند و جالب است کسانی که با او همکاری میکنند، باید به مکتب علیزاده نزدیک شده باشند وگرنه این همکاری ادامه نخواهد داشت و این همان اتفاق بزرگی است که علیزاده را مجزا میکند. علیزاده کسی است که بموقع به فرنگ میرود؛ یعنی زمانی که موسیقی ایرانی را بهطور کامل آموخته و در آنجا به دنبال پیدا کردن چیز دیگری نیست چرا که خود پیدا کردهاش را به فرنگ میبرد؛ اتفاق بدی که در زمینه هنرمندان ما بسیار به چشم میخورد که خود گمکردهشان را در فرنگ پیدا کنند. اما علیزاده چیزهایی که باید دریافت میکند و زمانی که برمیگردد نه آن تأثیرپذیری را انکار میکند و نه وابستهاش میشود. به همین علت است که به دنبال جایزهای از جای دیگری نبوده و نیست و من احساس میکنم خود او یک تندیس است. علیزاده انسان گذشته، حال و مهمتر از همه آینده است و هر بار که با او صحبت میکنم، میگویم منتظرم اتفاق دیگری خلق کنید و هرگز قانع نمیشوم.
اشاره داشتید به تأکید اصالت ایرانی بودن در نگاه استاد علیزاده و این نگاه ایرانی بودن در موسیقی فیلمهای او بهخوبی منعکس شده و اتفاقاً از موضوعاتی که علیزاده همیشه به آن تأکید داشته و دارد استفاده از تمهای ایرانی و بویژه موسیقی بومی در فیلمهای ایرانی است که چندان مورد توجه آهنگسازان و بویژه کارگردانان نبوده. حالا این موضوع به خاطر عدم شناخت و آگاهی است یا دلیل دیگری میتواند داشته باشد؟
نجفی: زمانی که یک کارگردان فیلمی را میسازد، باید بداند چه چیزی در تخیل و اندیشه دارد و به دنبال چیست. اگر آن کارگردان به این مقوله که اشاره کردید اندیشیده باشد، طبیعتاً ادامه کارش همان دیالوگی است که با علیزاده خواهد داشت و اگر فکر نکرده باشد ممکن است کسانی مانند علیزاده مزاحم کارش باشند و مخالف با سلیقه او. منظورم این است که موزیسین و کارگردان در ادامه کار هم قرار میگیرند و از آن لحظه که کارگردان به بافت فیلم میاندیشد موسیقی فیلم را هم میبیند و میشنود، حتی لحظاتی که موسیقی در فیلم قرار ندارد به نظر او این صحنه قابل موسیقی است و آن کارگردان موسیقی را میشنود. باز هم تأکید میکنم وقتی خلعتبری اشاره میکند این فیلم من هم هست، شاید یک جمله ساده باشد اما بدان معنا است که این موزیسین یا فیلمبردار یا طراح صحنه با این فیلم عجین شده و ارتباط برقرار کرده است این موضوع را نباید فراموش کنیم. همیشه در مصاحبههایم گفتهام اگر معمار و شهرساز نبودم امکان نداشت بتوانم «سربداران» را بسازم و این نگاه من در فضای سربداران دیده میشود، حتی زمانی که صحنه فیلم را دکوپاژ میکنم، موسیقی آن را میشنوم اما موزیسین نیستم که بتوانم حسم را انتقال بدهم.
یعنی پیش از انتخاب آهنگساز موسیقی فیلم را بخوبی حس میکنید یا از دیدگاه آهنگساز این موضوع را دنبال میکنید؟
نجفی: تا به حال به این موضوع فکر نکردهام و این تقسیمبندی را نداشتم. وقتی آهنگسازم را انتخاب میکنم- که در بسیاری از مواقع همکاری با موزیسینهای بزرگ را شانس خود میدانم- فکر میکنم که من همه اعتمادم را به او منتقل میکنم و در صلاحیت اوست.
خلعتبری: آقای نجفی اشاره به فیلم «گبه» داشت اثری بسیار متفاوت از دیگر کارهای علیزاده. تا پیش از ساخت موسیقی این فیلم، خط کشیهایی در ساخت موسیقی ایرانی وجود داشت چرا که عدهای از دوستان بر این نظر بودند که سازهای سنتی یا سازهای موسیقی ایرانی نمیتوانند در کنار فیلمهای درام قرار بگیرند و نیاز به سازهای ارکستر سمفونیک و... است اما با موسیقی «گبه» این خط کشیها پایان یافت و نقطه آغازی برای موسیقیهای ایرانی در کنار کارهای دراماتیک بود، بدون آنکه حالتهای تصنیف گونه داشته باشد مانند اثر ماندگار «دلشدگان». در واقع لایت موتیفهای مستقل غیرتصنیفی به موسیقی تبدیل شدند و در کنار آن استفاده درخشان از سازهای کوبهای که از سازهای بومی بودند و فکر میکنم ساخت این آثار در سینمای دنیا هم بیتأثیر نبوده است.
نکته دیگر موضوع زمان مناسب برای ارائه اثر هم هست. هنر تاریخ و سلیقه و عادت ایجاد میکند. الان به خیلی از کارهای علیزاده عادت هم کردهایم ولی در شروع کار نو، مقاومت در پذیرش هم هست. به عنوان مثال اگر آقای علیزاده موسیقی فیلم «گبه» را برای «عروسی خوبان» میساخت، شاید از این نوع موسیقی جواب نمیگرفت اما به هر صورت موسیقی که کار میکنیم برای حال امروز هم باید باشد و نسبتی با تجربیات امروز دارد. البته کار نو کردن همیشه همراه با ریسک بوده است. آقای علیزاده انسان اخلاقگرا و بشدت عاطفی است اینقدر عاطفی که روی آدمها تأثیر میگذارد.
ما نیازمند هنر هستیم نیازمند هنر موسیقی دوره خودمان و آن موسیقی باید بوجود آید نه اینکه از پیش وجود داشته باشد. جامعه رو به رشد جامعهای است که آدمها بیشتر دنبال سفارش هستند و درآن جامعه مدیا تعیین کننده سلیقه مردم نیست. موسیقی حسین علیزاده، موسیقی سفارش روزگارش به اوست. روزگاری که شامل متفکرین و مردم و احوالاتشان میشود.
نکته بارز و قابل تأمل از نگاه حسین علیزاده که دغدغه او بوده، توجه به مسائل پیرامون جامعه و مردم است و این نگاه در کارهای او نمود پیدا کرده و اغلب با فیلمنامههایی همراه میشود که مضامین اجتماعی را مد نظر داشته و بی شک با روحیات او سازگار است، مانند موسیقی سریال «زیر تیغ». از دیدگاه شما این نگاه برخاسته از چیست؟
نجفی: با شناخت ازحسین علیزاده به این موضوع میرسید که او به لحاظ تفکر دارای کاراکتر و جهانبینی دیگری است در واقع جهانبینی او جمعی است نه فردی و مسائل را در ارتباط با موضوعات جمعی میبیند و زیربنای فکری او غیر اشرافی است. درواقع منافع خود را همراه و در منافع جمع میبیند این نوع جهانبینی از دیدگاه من بطور مشخص در «نینوا» و در «عشق طاهر» بخوبی دیده میشود و مسائل اجتماعی و مردم برای او بسیار مهم هستند. تصور من این است آقای علیزاده هیچ گاه کار سفارشی قبول نمیکند و همان طور که یک فیلم از صافی ذهن یک کارگردان عبور میکند از صافی ذهن او هم میگذرد و این همان چیزی است که حتماً در مخاطب تأثیر میگذارد. آقای علیزاده از آن دست آهنگسازانی است که توسط کارگردانها انتخاب میشود و در رابطه این همکاری انتخاب میکند که خواهد بود یا خیر و همین موضوع سبب ماندگاری کارهای او در اذهان مردم است.
خلعتبری: علیزاده در چند سال گذشته کار بزرگی انجام داده است که یک بخش آن حس کنجکاوی و سر کشیدن به نقاط مختلف ایران بوده و یک بخش آن توانایی بالای او در بداهه نوازی. او به دور ایران سفر میکند و بداهه نوازی انجام میدهد، آن هم در دورهای که سلایق مردم متفاوت شده است. به شهرستانهای بسیار کوچک مانند سیاهکل سفر کرده و کنسرت برگزار میکند و سالنها پر از جمعیت است و مردم علاقهمند به موسیقی او. یعنی آنقدر به کار خود مؤمن است که در موقعیتی که مردم بیشتر به موسیقی پاپیولار (عامه پسند) روی آوردهاند، موسیقی بداهه را عرضه میکند و این سفرها درس بسیار بزرگی برای دیگران است تا بدانند مردم را نه دست کم بگیرید و نه فراموش کنید. درواقع علی رغم انتقادی که به مردم داریم نمیتوانیم همه را در یک صف قرار بدهیم، مردم یک گروه نیستند مردم با فردیتشان همراهند و این سفرها آن فردیت را به مردم نشان داد. او به ما یاد داد اگر مؤمنانه رفتار کنیم، میتوانیم اجتماعات را به وجود آوریم کم هستند استادانی که به دنبال آینده باشند، آیندهای که رجوع به گذشته دارد و در آنجا است که میگوییم سریال «زیر تیغ» یک گرایش مردمی است که تبدیل به یک اثر متفاوت میشود و هر بار که ایشان کنسرت میگذارد، منتظر یک اتفاق و حال دوباره هستیم.
به عقیده من نباید در همه جا و به زور سنت را نگاه داریم و این نگاه گاهی اوقات میتواند خطرناک هم باشد و هر موضوعی که در یک روند اتفاق بیفتد قابل پذیرشتر از این است که با یک انقلاب آن موضوع را بالاجبار بپذیریم یا حاکم کنیم. مشکل بزرگ ما عوامل بیرونی هستند که این روند را مخدوش کرده و مانند یک سونامی تخریب میکند و روی همه چیز تأثیر میگذارد. حسین علیزاده در موسیقی انقلابی نکرده بلکه در روند آن تحول و تغییر ایجاد کرده است. حتی همکاران بسیاری داشت که هر آینه اگر کسی از سنت عبور میکرد بخاطر نگاه متعصبانهشان به سنت آن فرد را تخطئه کردند اما حسین علیزاده این کار را انجام نداد به علاوه اینکه اصراری ندارد همه مثل او باشند حتی زمانی که مدیر هنرستان موسیقی بود. به گفته آقای نجفی او انتخاب شد و خودش را تحمیل نکرد. در مقابل افکار شبیه آقای علیزاده آهنگسازی مانند آقای علیرضا مشایخی است که نگاهش به موسیقی بسیار مدرن است و تحت تأثیر مدرنیستهای اواسط قرن بیستم است و البته گاهی به موسیقیهای سازهای ایرانی هم گرایش دارد اما جنس کارش با علیزاده متفاوت است.
به عنوان سؤال آخر در یک جمله تعریف شما از حسین علیزاده چیست؟
نجفی: یک ایرانی مردمی و جستجوگر همچون آب روان که نمیخواهد بایستد تا به منجلاب تبدیل شود و تنها راه، رفتن و حرکت کردن است. جهان ما در حال حرکت است و علیزاده تجسم چنین انسان هنرمندی است. علیزاده انتخاب کرده که حرکت کند و تغییر را باور دارد. موضوعی که هنوز هم باور آن برای خیلی از ماها سخت است و شاید تنها ژست آن را داشته باشیم اما باور نداریم.
خلعتبری: تعریف از علیزاده نام و کار اوست یعنی حسین علیزاده.
خبرنگار
«پیشاز اینکه موسیقی بخوانم سینما در زندگی من جریان داشت و جزیی از زندگی بود که در درون اندیشه همه ما تزریق میشد.» صاحب این سخن حسین علیزاده است، نوازنده و آهنگساز نام آشنا و توانمند موسیقی ایران. کارنامه پربار او در بیش از 50 سال فعالیت در این عرصه، نام حسین علیزاده را در دنیای موسیقی به ثبت رسانده است.
علاقه حسین علیزاده به سینما به دوران کودکی او بر میگردد و این موضوع سبب میشود دورههای آکادمی را هم بگذراند و البته درکنار آن دیدن فیلم بخشی از زندگی اوست که آرام آرام این استعداد را در درون او متبلور میکند.
«دلشدگان»، «گبه»،«زشت و زیبا»، «زمانی برای مستی اسبها»، «آواز گنجشکها»، «ملکه» و... از آثار موسیقی فیلمهای اوست که هرکدام بیانگر نغمههای زیبای موسیقی ایرانی و موسیقی بومی ایران است که توانسته در کنار برگزیدههای جشنوارههای سینمایی، بهعنوان بهترین موسیقی فیلم انتخاب شود. به انگیزه تولد او که یکم شهریور ماه است میزگردی با حضور آقایان محمدعلی نجفی، فیلمنامهنویس و کارگردان و فردین خلعتبری موسیقیدان و آهنگساز برگزار کردیم که به بررسی آثار موسیقی فیلم حسین علیزاده پرداخته شده است و درادامه میخوانید:
ساخت موسیقی فیلم ازآثارشاخص و بارز حسین علیزاده است و طی سالها فعالیت در این زمینه، کارهای بسیارارزشمند و ماندگاری را آهنگسازی کرده که هر کدام رنگ و طعمی متفاوت دارند.ارزیابی و دیدگاه شما از جهان بینی حسین علیزاده در موسیقی فیلم چیست؟
محمدعلی نجفی: ابتدا بهتراست ازآشنایی خود با استاد حسین علیزاده بگویم. به یاد دارم اوایل سال 60 بود آن زمان پیش تولید سریال«سربداران» بهطورجدی آغاز شد وآقای علی ژکان دستیارمن دراین سریال بود- که البته امروز یکی ازکارگردانان مطرح سینمای ایران است- و از طریق خواهرش که موزیسین بود با آقای علیزاده آشنایی وارتباط داشتند. پیشنهاد من برای ساخت موسیقی فیلم «سربداران» آقای مرتضی حنانه بود والبته صحبتهایی هم دراین زمینه انجام گرفت اما احساس کردم دیدگاه و سلیقهمان کمی متفاوت است بنابراین به پیشنهاد آقای ژکان، تصمیم برآن شد با آقای علیزاده صحبت کنم و وعده این دیدار انجام گرفت. ساخت موسیقی این سریال برایم بسیار اهمیت داشت و زمانی که موضوع تاریخی این کاررا با آقای علیزاده مطرح کردم پاسخ داد کارمن نیست و به پیشنهاد او قرارشد با استاد فرهاد فخرالدینی صحبت کنم. این برخورد آقای علیزاده را هیچگاه فراموش نمیکنم و از خاطرم پاک نمیشود چرا که تأثیر بسیار مثبت و عجیبی در من ایجاد کرد... بعد این صحبتها ازآقای فخرالدینی وقت دیدار گرفت تا در اینباره صحبت کنیم و این موضوع سرآغاز آشنایی من با آقای علیزاده بود...
اوایل دهه 70 همسرم بهعنوان مدیرهنرستان موسیقی دختران انتخاب شد وآقای علیزاده درآن هنرستان تدریس میکرد و البته همزمان مدیریت هنرستان موسیقی پسران را هم برعهده داشت. این ارتباط موجب دوستی و آشنایی بیشترما شد و رفت و آمدهای خانوادگی شکل گرفت تا آنکه سال 77 فیلم «عشق طاهر» را ساختم و ازآقای علیزاده خواهش کردم موسیقی این فیلم را برعهده بگیرد. ناگفته نماند قبلتر با نحوه خلاقیت آثارموسیقایی آقای علیزاده آشنایی داشتم و البته جای خرسندی و سعادت است که طی سالها فعالیت توانستهام با موزیسینهای بزرگ افتخار همکاری داشته باشم از جمله آقای فرهاد فخرالدینی که ازاین همکاری بسیار لذت بردم چرا که این آهنگسازان بزرگ علاوه بر دریافت درک بسیار بالا در تبادل نظر و همکاری، تأثیربسیارشگرفی در من ایجاد کردند. بهعنوان مثال در«عشق طاهر» هدفم این بود موسیقی، یک اغتشاش را به تصویر بکشد چرا که موضوع فیلم درباره لمپنیزم بود و احساس من به تصویرکشیدن این موضوع و هشدار به مردم که مواظب لمپنها باشید تا درجامعه قدعلم نکنند و سرانجام گفتوگو با آقای علیزاده انعکاس خوب موسیقی این فیلم بود و این ارتباط بیشتر و بیشتر شد تا دهه 80 و همچنان رفت و آمدها ادامه داشت. البته درحال حاضر مدتی است که ازایشان بیخبرم و از طریق رسانهها پیگیرکارهایشان هستم.
ساخت موسیقی «عشق طاهر» بواسطه آشنایی با آقای علیزاده بود یا شناخت قبلی که ازکارهایشان داشتید؟
نجفی: صادقانه باید بگویم تقریباً هردو موضوع زمینه این همکاری شد. به یاد دارم اکران فیلم «لیلی با من است» بود و من جزو مشاوران این کار بودم، به آقای علیزاده پیشنهاد کردم این فیلم را با هم ببینیم- البته این فیلم قبل از«عشق طاهر» ساخته شد- دراین رفت و آمدها دیالوگهایی بین ما رد و بدل گردید که تفکر و اندیشههایمان را نزدیک ترکرد. البته ناگفته نماند پیشتر با موسیقی فیلم «دلشدگان» مرحوم علی حاتمی آشنایی داشتم و بسیارتحت تأثیراین کار قرارگرفتم. موسیقی زیبا با صدای آقای شجریان که بهنظر من یک ایده بکر بود اما با تمام این تفاسیراز دیدگاه من مجموعه کارهای کم نظیر آقای علیزاده در فیلم «گبه» خلاصه میشود. «گبه» دومشخصه بزرگ دارد نخست موسیقی آقای حسین علیزاده ودوم تصویربرداری آقای محمود کلاری و همه این عوامل مقدمهای برهمکاری من با آقای علیزاده بود.
از دیدگاه من موسیقی «عشق طاهر» متفاوت با دیگرکارهای آقای علیزاده درهمکاری با علی حاتمی و مخملباف است. البته این تجربه را در همکاری با آقای فخرالدینی هم داشتهام بهعنوان مثال فیلم «گزارش یک قتل» یا «پرستار شب» کاری بسیار متفاوت با فضاسازی «سربداران» و«بوعلی سینا» است وجهان دیگری را مطرح میکند.
فردین خلعتبری: اساساً استاد حسین علیزاده بهدنبال تاریخ گفتن ازخود نبوده و نیست و خود را با آثارش بیان میکند و آن تاریخ ایجاد میشود. زمانی که «عشق طاهر» آقای نجفی ساخته شد آقای علیزاده به موسیقی دراماتیک روی آورده بود و کمک به این جریان بود و پیش از صحبت شما دونفر(علیزاده و نجفی) درباره ساخت موسیقی «سربداران» آقای علیزاده تجربه درخشانی در تئاتر بهدست آورده بود و در یک بازه زمانی با استاد بهرام بیضایی همکاری داشت. آن زمان موسیقیهای صحنهای با نگرش دراماتیک اجرا میشد. جالب است گفتید گرایش قبلی شما درساخت موسیقی «سربداران»آقای حنانه است چرا که او هم درزمینه موسیقی ارکسترال فعالیت داشته وکارهای او این قابلیت هنری را دارد که در کنار فیلمهای درام بنشیند. اما سؤال من از شما این است درتجربه کاری آقای علیزاده با آقای فخرالدینی به چه نسبتی رسیدید؟ درواقع اگر کار «سربداران» را آقای علیزاده انجام میداد به نظر شما چه نوع موسیقی ساخته میشد؟
نجفی: یکی ازآثارماندگارآقای علیزاده «نینوا» است و میتوان گفت فضای موسیقایی«نینوا» نسبت نزدیکی با «سربداران» دارد اما اینکه خود ایشان آقای فخرالدینی را معرفی میکند نمیدانم نام آن را باید عرفان نهاد یا معرفت! دراینجا نگاه مادی وجود ندارد و یک نوع اندیشه مرید و مرادی است و این موضوع درمن بسیاراثرگذاراست. ازدیدگاه من استاد فخرالدینی با ساخت «سربداران» موسیقی را نهادینه کرد و دیگرنمی توانیم به موسیقی «سربداران» بگوییم آهنگهای انقلابی بلکه این کاربه نظر من بسیار بسیار ارزشمند است.
خلعتبری: سابقه آشنایی من با استاد علیزاده بیشترازآقای نجفی است البته نه به لحاظ سن و سال؛ به خاطر تأثیری که ازحسین علیزاده گرفتهام. زمانی که نوجوان بودم کارهایشان را درجشن هنرشیراز، جریان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و ماجرایی که بعدها به «چاووش» منتهی شد دنبال میکردم؛ آن زمان فعالیتم در زمینه موسیقی پاپ بود اما با شنیدن آن نوع موسیقی متوجه شدم در موسیقی چیزی دیگری هم اتفاق افتاده و گویا حسین علیزاده قراراست درهر زمان جریان جدیدی را به آدمها یادآوری کند ودراین سالها بسیار تحت تأثیرنگاه و آثارشان قرار گرفتم. زمانی که اولین کار دراماتیک با سازهای ایرانی را انجام دادم متوجه شدم آقای علیزاده در مجله فیلم، نامی از من بردهاند و این کارشان بیانگر آن است علیزاده نه تنهااحترام به بزرگتر و استادش آقای فخرالدینی را فراموش نمیکند بلکه به شاگردانش هم توجه دارد. البته من هیچ وقت محصل مستقیم آقای علیزاده نبودهام ولی شاگرد بالفعل و بالقوه ایشان بوده و هستم.
نجفی: دخترم سارا فارغالتحصیل رشته آهنگسازی است و در مقوله تار و آهنگسازی شاگرد مستقیم آقای علیزاده بوده. البته به طور مشخص با سه استاد فرهاد فخرالدینی، کامبیز روشن روان و حسین علیزاده کار کرده اما از آقای علیزاده تأثیر بسیاری گرفته و یکی از مشوقان سارا و دوستانش برای ادامه تحصیل در رشته آهنگسازی بوده است. درواقع تأثیر مستقیم استاد علیزاده بر هنرجویانش را دیده ام. صادقانه بگویم شرایط امروز به گونهای است که احترام شاگرد و استادی کم رنگ شده این درحالی است که در رشته موسیقی شما همیشه شاگرد هستید و مرید؛ مانند آقای علیزاده که همچنان با احترام و عزت از استاد خود علی اکبرخان شهنازی یاد میکند. من نیز به اساتید خود احترام میگذارم و این رابطه مرید و مرادی در تمامی رشتههای هنری دیده میشود.
خلعتبری: آقای علیزاده احترام قلبی بسیاری هم به استاد هوشنگ ظریف دارند و آنچنان متعصب از استاد خود سخن می گوید که کاملاً قابل احساس بود.
نجفی: اگرآقای علیزاده با متانت و ادب از استاد خود سخن میگوید نشانه بزرگواری اوست در حالی که در رشته موسیقی حتی به ابداع ساز رسیده و امثال او در طول تاریخ موسیقی ایران بسیار است. بطور مثال مانند حافظ در کشور ما کم نیستند اما حافظ شیرازی یک نفر است و قرنها بعد هنرمند برجستهای چون عباس کیارستمی با توانایی بسیار بر روی اشعار سعدی و حافظ آثار زیبایی خلق میکند و این اتفاق ساده ای نیست. صادقانه بگویم اخلاق و منش آقای علیزاده و تأثیری که از رفتارشان گرفتم موجب شد حس و ارتباط عاطفی و قلبی خاص به او داشته باشم.
از دیدگاه شما جنس موسیقی آثار مستقل حسین علیزاده با موسیقی فیلمهایی که ساخته است چه قرابت یا تفاوتی دارد؟
خلعتبری: به باورمن هنرمند هیچ گاه غیرمستقل نبوده و نیست حتی در سینما. صحبت و تأکیدی که همیشه با دوستان کارگردان مطرح کردم این است تا زمانی که موسیقی روی فیلم قرار نگیرد و میکس نشود آن فیلم تمام نشده و آماده نمایش نیست و هرگاه با برخی دیگر از دوستان کارگردان که احساس صمیمیت بیشتری داریم صحبت از ساخت موسیقی فیلم است میگویم این فیلمی که ساخته شده تنها فیلم تو نیست فیلم من هم هست و نسبت به آن مسئول هستم. یعنی هنر موقعیت تکثیر سلولی پیدا میکند. مانند «نینوا» که در این اثر میبینید موتیفها، جملهها و تمها چگونه از همدیگر متولد میشوند، این کار برخاسته از ردیف موسیقی ایرانی است و از دیدگاه من ردیف را از انواع موسیقی مجزا میکند ورشد سلولی موتیف است که در دل خود منتزع میشود مانند هنر معماری و اگر آهنگسازی این دیدگاه را نمیپسندد به این دلیل است که نتوانسته هسته اصلی موسیقی را بارور کند.
آهنگسازانی هستند که ملودیهای مشابهشان را به فیلم تزریق میکنند؛ آهنگهای زیبایی که میتوانند پیشتر وجود داشته باشند و خیلی هم متأثر از فضای دراماتیک فیلم نباشند اما حضور احساسی در فیلم پیدا کنند. احساساتی عمدتاً سطحی که اغلب نشان از سطحی بودن فیلم دارد. در مقابل، فیلمهایی که عمیقترند نیاز به موسیقی عمیقتر دارند و همراهی مخاطب از جنس عقل و عاطفه توأمان میشود در اینجا موزیسین باید اثری خلق کند که هم تازه باشد و هم نتیجه تأثیر فلسفی - حسی از فیلم دیده شود. این توانایی درک نه فقط حسی، نیاز به مقدمهای دارد که از جنس موسیقی عامیانه نیست. البته مهم این است که باز آنچه میشنویم لطیف، آشنای روح و زیبا باشد. مثل موسیقی فیلم «گبه» مخملباف. در«گبه» کارگردان میتوانست از موسیقیهای آماده و مستند عشایر استفاده کند ولی نگاه گاهی سوررئالیستی فیلم چیز جدیدی را میطلبید که مرتبط با سنت و در ضمن نوشدن است.
حسین علیزاده به دلیل اینکه تمرکز اصلیاش روی آهنگسازی غیر فیلم بوده، در سینما گزینشهای خوبی داشته است و فیلمسازانی که سراغ او رفتهاند، چیزی در موسیقی او یافتهاند که ما به ازای فکرشان بوده است و موسیقی زمانهشان را در او یافتهاند. موسیقی زمانه در این دوره کم است. موسیقی زمانه باید هم نو باشد و هم با گذشته و حال مرتبط. من فعالیت ابتدایی خود را با موسیقی فیلم آغاز کردم و سالها بعد در کنار موسیقی فیلم به دنبال کارهای دیگری در موسیقی بودم و در این مدت زمان فیلمهایی مطرح شد که از جنس موسیقی من نبود اما تلاش کردم بتوانم دراین زمینه هم اثری تولید کنم ولی آقای علیزاده این کار را هرگز انجام نمیدهد و بی تردید به همین دلیل است که آثارش متمایز از دیگر آهنگسازان بوده و هست و این تفاوت در کارهای که با آقای بهمن قبادی انجام گرفته یا حتی در همکاری با آقای باشه آهنگر و دیگر کارگردانان کاملاً محسوس است.
نکته دیگر آشنایی حسین علیزاده با موسیقی چند صدایی برروی آثار شرقی است مانند بارتوک. استفاده از آکردهای مناسب برای نمایش تمهای شرقی. او این تجربه را هم در ارکستر سازهای شرقی دارد و هم در ارکستر سمفونیک و در هر دو گرایش زایش موسیقی وجه شاعرانه و روان خود را از دست نداده است. مانند موسیقی «نینوا» در مقایسه با «آوای مهر». در هر دو گونه علیزاده احساس بداهه نوازی را هم القا میکند. بداهه پردازی از نوعی که شاعران انجام میدهند. او زمانش را با زبانش یکی میکند. در واقع خودش را باز میآفریند. خود همزمان تأثیرگذار و تأثیرپذیرنده و در این خویش عریانی مدعی هم نیست. یک عرفان شخصی و راضی کننده و از اینجا به بعد بررسی و تحلیل موسیقی او وظیفه فیلسوفان ایرانی است. موسیقی مرتبط به زمانهمان موجود است و اگر فلسفه به آن نقد نداشته باشد میتوان به فیلسوف خرده گرفت.
نجفی: با نظر شما موافق هستم در دنیای هنر یک تعداد از چهرهها تاریخ ساز و متفاوت هستند و حسین علیزاده از آن دسته هنرمندانی است که کار متفاوت خلق کرده و همچنان این مسیر را ادامه میدهد. من علاقمند و شنونده موسیقی هستم و صلاحیت و کارشناسی در امر موسیقی ندارم اما میخواهم بگویم با شنیدن موسیقیهای حسین علیزاده دچار تخیل میشوم. بهتر است این گونه مثال بزنم وقتی صحبت از فلسفه پیش میآید یعنی نه علم است و نه هنر اما دچار تخیل میشویم و موسیقی یکی از ستونهای فلسفه است چرا که ذهنیترین هنر است. درواقع همه هنرها تلاششان این است که به موسیقی نزدیک شوند و این تداعی معانی به موسیقی نزدیک شود یعنی به آن جهان فلسفه نزدیک شوند و جهان انتزاع در شخص من یعنی شنیدن موسیقی حسین علیزاده. البته باز هم تأکید میکنم ادعایی ندارم که موسیقیدانم یا موسیقی را بخوبی میشناسم اما نسبت به موسیقی بی تفاوت نیستم و برایم مهم است و لحظههایی که به موسیقی گوش میدهم، مانند لحظههایی است که رمان میخوانم. یعنی گوش دادن موسیقی برای من خلوت ایجاد میکند و این یکی از مشخصات انسان مدرن است. انسان سنتی با اجداد و اطرافیانش تعریف میشود اما انسان مدرن با خود تعریف میشود و حسین علیزاده انسان مدرن است چرا که با موسیقی خود تعریف میشود...
آقای خلعتبری به نکتهای درباره سینما و ارتباط با موسیقی فیلم اشاره کرد که برایم بسیار جالب بود و گریمور و دکوراتور یک فیلم هم شاید همین نظر را داشته باشد و بگوید این فیلم برای من هم هست درواقع وقتی میگوییم سینما باید همه این ویژگیها را داشته باشید.
باید بگویم سینما تنها هنری است که مولود مدرنیته است، یعنی هنر متکثر. یک موزیسین میتواند آهنگ بسازد و در آن کار بنوازند یا یک شاعر و نقاش و حتی یک بازیگر تئاتر، اما در سینما اینگونه نیست چرا که در آنجا ابزار کاربرد دارد.
خلعتبری: شما گفتید وقتی رمان میخوانید دچار خیال میشوید و در موسیقی هم همینطور. با توجه به معنیگرایی ادبی و معناگریزی موسیقی، پس وجه تشابه این دو همانا خیالانگیزی هنر است. وجه خیالی خلق و خیال مخلوق از یک دستاند و شاعری همهاش اعتبار بخشیدن به این خیال است و واقعیت به ساز و طنیناش و زیر و بم و حقیقت با خیالی است که اینها را به صدا میرساند. صدا، تنها صوت نیست. مخلوقی است که با تن میآمیزد و جاندار میشود. زمانی که دو نفر درباره یک موضوع واحد حرف میزنند، هر دو با آن موضوع یکی میشوند. زمان و مکانشان یکی میشود و موضوع در روانشان جاری و یکی. هنرمند خود هنرش است و اگر نباشد یا هنرمند نیست و یا هنر نیست. جهان منکسر اینها را از هم جدا میکند.
نجفی: تخیلم، مرا به حرکت درمیآورد و وارد جهان دیگری میشوم. برای من موسیقی همان شعر سعدی است که میگوید من در میان جمعم و دلم جای دیگر است و برایم خلوت ایجاد میکند...
برخی کارگردانان بر این نظرند آثار موسیقی فیلم حسین علیزاده دارای تصویر است و این درک تصویر در موسیقی او کاملاً محسوس است و این همان تفاوت علیزاده با دیگر آهنگسازان است. از دیدگاه شما این تصویر در «عشق طاهر» چگونه خلق شد؟
نجفی: یک زمان وقتی فیلمی میبینید احساس میکنید موسیقی مجزا از فیلم است مانند اکثریت فیلمفارسیهای قبل از انقلاب. البته فیلم «سه قاپ» به کارگردانی زکریا هاشمی که پیش از انقلاب ساخته شد و موسیقی فیلم آن برعهده آقای مرتضی حنانه بود موسیقی آن جدای از فیلم نبود و به شما کمک میکرد تصویر را بهتر ببینید و درک کنید. اما حُسن کار آقای علیزاده این است که تصویر را برای مخاطب کاملتر و شفافتر میکند و آن موسیقی را جدای از سینما نمیشنوید. بهطور مثال در فیلم «قیصر» میتوان موسیقی را جدا از فیلم شنید و با خود زمزمه کرد اما در «گبه» ممکن نیست این حالت برای مخاطب بهوجود آید. یعنی موسیقی و فیلم مانند خود «گبه» در تار و پود هم تنیده شدهاند. یعنی ساخت موسیقی باید به گونهای باشد که از فیلم خارج نشود. این موضوع در کارهای تارکوفسکی هم قابل مشاهده است.
خلعتبری: به اعتقاد من همه رفتارهای بشر به نوعی عکسالعمل است و بدون عمل قابل تصور نیست. نکته مهمی که در کارهای آقای علیزاده دیده میشود ارتباط زندگی شخصیاش با هنر است و از دیدگاه من هنرمند کسی است که زندگی و کارش در ارتباط با هنر بوده و هست. برخی افراد هم هستند که کارهای هنری انجام میدهند اما هنرمند تلقی نمیشوند و هنر برای آنها فقط یک ابزار است. جریان موسیقی علیزاده به نوعی تأثیرپذیری از محیط اطراف خودش است، حال میتواند سینما باشد یا یک قصه و اولین کاری که انجام میدهد عکسالعمل در مقابل آن اتفاق است و خود رفلکس همان ماجرا است و آن تصویر و قصه و ماجرا را به صدا تبدیل میکند و به همین علت است که به دنبال صدای نو و حتی ساز نو میگردد....
جهان حوزه اندیشه است. حوزه امکان اندیشیدن است. حتی اگر فکری نباشد، امکان آن هست. هنرمند از این امکان استفاده و چیزی را خلق میکند که نبوده ولی موقعیت بودن داشته است. بداهه گفتن و پرداختن یعنی همین. وقوف پیش از اجرا، امر ذهنی است که در حوزه فیزیک عیان میشود، چیزی که پنهان بوده است. علیزاده برای بداههنوازی هیچ قراری از پیش ندارد و همهاش با اکنونش یکی میشود و قراری با بعد ندارد و گذشته و حال و آیندهاش یکی است. مستی افتاده در زمان و مکان. حالش را اول خودش میداند و بعد ما بخشی از آن را ادراک میکنیم و گاهی میتوانیم از آن فراتر برویم. چون از حوزه شناختی به حوزه ادراک میرسیم.
حسین علیزاده در یک دوره «عصیان» را پیش از انقلاب منتشر میکند که کار بسیار عجیبی است و بعد آن «نینوا» و در یک دوره دیگر «نوبانگ کهن» و «آوای مهر» که اگر بخواهیم این دو کار را بررسی کنیم، باید بگویم دیگر مدرن نیستند (مدرن یعنی از دهه پنجاه تا اواخر قرن 20) و پُستمدرن اطلاق میشود یعنی یک جریان موسیقی کلاسیک و رمانتیک نو را دنبال میکند و «نوبانگ کهن» اتفاق بزرگی در موسیقی ما بوده و همانطور که در نام نوبانگ کهن عیان است، این گرایش مختص با مشرق زمین متحول شده است و انقلاب مشروطه در ایران، زمینه این بازنگری به سنت را فراهم کرد و ضربهای که ژاپن در جنگ جهانی دوم خورد، زمینه ارجاع به درون و سنتهایش شد و بعدها یعنی در این دهه آخر، آن نوع موسیقی در خیلی از جاها مد شد. اما علیزاده شروعکننده آن در ایران است. من در موسیقی ویدئو کلیپ نوایی و چند موسیقی فیلم دیگر مثل «کولی» (علی شاه حاتمی) و «هامون و دریا» (ابراهیم فروزش) بشدت تحت تأثیر او بودهام.
این تحولات البته بیتأثیر از مغرب زمین نیست، ولی نماینده شرق امروز است. ایران در تمام شرق از این لحاظ متمایز است و دلیلش هم منابع تفکری در این سرزمین است. ایرانی متفکر بهدنبال نو شدن از درون است و نه بیرون.
از دیدگاه من حسین علیزاده به دو دلیل توانسته متمایز و موفقتر از دیگران عمل کند؛ نخست توانایی در اجرای آثار کلاسیک ایرانی و تبحر در نوازندگی تار است. در واقع اگر علیزاده خیلی خوب ساز نمینواخت طبیعتاً نمیتوانست چندان مولود کارهای دیگر باشد و دیگر اصالت ایرانی بودنش است. هنوز هم وقتی با علیزاده صحبت میکنم از همان تهران قدیم و کوچه پسکوچهها و بازار سخن میگوید. نکته دیگر اینکه خوشبختانه تعریف دیگران هم روی او تأثیری ندارد، خصوصاً خارجیها. در واقع دو موضوع ایرانی بودن و توانایی موجب شده آثاری را بهوجود آورد که بدون شک برتر از تمام آهنگسازان بوده است. به این دلیل میگویم برتر چرا که آهنگسازان بسیاری چون آقایان مهران روحانی و احمد پژمان در این زمینه کار کردهاند که البته آقای پژمان استاد من و آقای علیزاده هستند اما توانایی نوازندگی تار آقای علیزاده را نداشتند و این همان تفاوت است. من به عنوان یک آهنگساز وقتی با یک نوازنده ایرانی مواجه میشوم، باید به او بگویم این نت را به موسیقی تبدیل کن به این علت که موسیقی ایرانی و مقامی ظرافت و لهجههای مختلفی دارد که نمیتوانم با نت منتقل کنم اما علیزاده آن را اجرا میکند و جالب است کسانی که با او همکاری میکنند، باید به مکتب علیزاده نزدیک شده باشند وگرنه این همکاری ادامه نخواهد داشت و این همان اتفاق بزرگی است که علیزاده را مجزا میکند. علیزاده کسی است که بموقع به فرنگ میرود؛ یعنی زمانی که موسیقی ایرانی را بهطور کامل آموخته و در آنجا به دنبال پیدا کردن چیز دیگری نیست چرا که خود پیدا کردهاش را به فرنگ میبرد؛ اتفاق بدی که در زمینه هنرمندان ما بسیار به چشم میخورد که خود گمکردهشان را در فرنگ پیدا کنند. اما علیزاده چیزهایی که باید دریافت میکند و زمانی که برمیگردد نه آن تأثیرپذیری را انکار میکند و نه وابستهاش میشود. به همین علت است که به دنبال جایزهای از جای دیگری نبوده و نیست و من احساس میکنم خود او یک تندیس است. علیزاده انسان گذشته، حال و مهمتر از همه آینده است و هر بار که با او صحبت میکنم، میگویم منتظرم اتفاق دیگری خلق کنید و هرگز قانع نمیشوم.
اشاره داشتید به تأکید اصالت ایرانی بودن در نگاه استاد علیزاده و این نگاه ایرانی بودن در موسیقی فیلمهای او بهخوبی منعکس شده و اتفاقاً از موضوعاتی که علیزاده همیشه به آن تأکید داشته و دارد استفاده از تمهای ایرانی و بویژه موسیقی بومی در فیلمهای ایرانی است که چندان مورد توجه آهنگسازان و بویژه کارگردانان نبوده. حالا این موضوع به خاطر عدم شناخت و آگاهی است یا دلیل دیگری میتواند داشته باشد؟
نجفی: زمانی که یک کارگردان فیلمی را میسازد، باید بداند چه چیزی در تخیل و اندیشه دارد و به دنبال چیست. اگر آن کارگردان به این مقوله که اشاره کردید اندیشیده باشد، طبیعتاً ادامه کارش همان دیالوگی است که با علیزاده خواهد داشت و اگر فکر نکرده باشد ممکن است کسانی مانند علیزاده مزاحم کارش باشند و مخالف با سلیقه او. منظورم این است که موزیسین و کارگردان در ادامه کار هم قرار میگیرند و از آن لحظه که کارگردان به بافت فیلم میاندیشد موسیقی فیلم را هم میبیند و میشنود، حتی لحظاتی که موسیقی در فیلم قرار ندارد به نظر او این صحنه قابل موسیقی است و آن کارگردان موسیقی را میشنود. باز هم تأکید میکنم وقتی خلعتبری اشاره میکند این فیلم من هم هست، شاید یک جمله ساده باشد اما بدان معنا است که این موزیسین یا فیلمبردار یا طراح صحنه با این فیلم عجین شده و ارتباط برقرار کرده است این موضوع را نباید فراموش کنیم. همیشه در مصاحبههایم گفتهام اگر معمار و شهرساز نبودم امکان نداشت بتوانم «سربداران» را بسازم و این نگاه من در فضای سربداران دیده میشود، حتی زمانی که صحنه فیلم را دکوپاژ میکنم، موسیقی آن را میشنوم اما موزیسین نیستم که بتوانم حسم را انتقال بدهم.
یعنی پیش از انتخاب آهنگساز موسیقی فیلم را بخوبی حس میکنید یا از دیدگاه آهنگساز این موضوع را دنبال میکنید؟
نجفی: تا به حال به این موضوع فکر نکردهام و این تقسیمبندی را نداشتم. وقتی آهنگسازم را انتخاب میکنم- که در بسیاری از مواقع همکاری با موزیسینهای بزرگ را شانس خود میدانم- فکر میکنم که من همه اعتمادم را به او منتقل میکنم و در صلاحیت اوست.
خلعتبری: آقای نجفی اشاره به فیلم «گبه» داشت اثری بسیار متفاوت از دیگر کارهای علیزاده. تا پیش از ساخت موسیقی این فیلم، خط کشیهایی در ساخت موسیقی ایرانی وجود داشت چرا که عدهای از دوستان بر این نظر بودند که سازهای سنتی یا سازهای موسیقی ایرانی نمیتوانند در کنار فیلمهای درام قرار بگیرند و نیاز به سازهای ارکستر سمفونیک و... است اما با موسیقی «گبه» این خط کشیها پایان یافت و نقطه آغازی برای موسیقیهای ایرانی در کنار کارهای دراماتیک بود، بدون آنکه حالتهای تصنیف گونه داشته باشد مانند اثر ماندگار «دلشدگان». در واقع لایت موتیفهای مستقل غیرتصنیفی به موسیقی تبدیل شدند و در کنار آن استفاده درخشان از سازهای کوبهای که از سازهای بومی بودند و فکر میکنم ساخت این آثار در سینمای دنیا هم بیتأثیر نبوده است.
نکته دیگر موضوع زمان مناسب برای ارائه اثر هم هست. هنر تاریخ و سلیقه و عادت ایجاد میکند. الان به خیلی از کارهای علیزاده عادت هم کردهایم ولی در شروع کار نو، مقاومت در پذیرش هم هست. به عنوان مثال اگر آقای علیزاده موسیقی فیلم «گبه» را برای «عروسی خوبان» میساخت، شاید از این نوع موسیقی جواب نمیگرفت اما به هر صورت موسیقی که کار میکنیم برای حال امروز هم باید باشد و نسبتی با تجربیات امروز دارد. البته کار نو کردن همیشه همراه با ریسک بوده است. آقای علیزاده انسان اخلاقگرا و بشدت عاطفی است اینقدر عاطفی که روی آدمها تأثیر میگذارد.
ما نیازمند هنر هستیم نیازمند هنر موسیقی دوره خودمان و آن موسیقی باید بوجود آید نه اینکه از پیش وجود داشته باشد. جامعه رو به رشد جامعهای است که آدمها بیشتر دنبال سفارش هستند و درآن جامعه مدیا تعیین کننده سلیقه مردم نیست. موسیقی حسین علیزاده، موسیقی سفارش روزگارش به اوست. روزگاری که شامل متفکرین و مردم و احوالاتشان میشود.
نکته بارز و قابل تأمل از نگاه حسین علیزاده که دغدغه او بوده، توجه به مسائل پیرامون جامعه و مردم است و این نگاه در کارهای او نمود پیدا کرده و اغلب با فیلمنامههایی همراه میشود که مضامین اجتماعی را مد نظر داشته و بی شک با روحیات او سازگار است، مانند موسیقی سریال «زیر تیغ». از دیدگاه شما این نگاه برخاسته از چیست؟
نجفی: با شناخت ازحسین علیزاده به این موضوع میرسید که او به لحاظ تفکر دارای کاراکتر و جهانبینی دیگری است در واقع جهانبینی او جمعی است نه فردی و مسائل را در ارتباط با موضوعات جمعی میبیند و زیربنای فکری او غیر اشرافی است. درواقع منافع خود را همراه و در منافع جمع میبیند این نوع جهانبینی از دیدگاه من بطور مشخص در «نینوا» و در «عشق طاهر» بخوبی دیده میشود و مسائل اجتماعی و مردم برای او بسیار مهم هستند. تصور من این است آقای علیزاده هیچ گاه کار سفارشی قبول نمیکند و همان طور که یک فیلم از صافی ذهن یک کارگردان عبور میکند از صافی ذهن او هم میگذرد و این همان چیزی است که حتماً در مخاطب تأثیر میگذارد. آقای علیزاده از آن دست آهنگسازانی است که توسط کارگردانها انتخاب میشود و در رابطه این همکاری انتخاب میکند که خواهد بود یا خیر و همین موضوع سبب ماندگاری کارهای او در اذهان مردم است.
خلعتبری: علیزاده در چند سال گذشته کار بزرگی انجام داده است که یک بخش آن حس کنجکاوی و سر کشیدن به نقاط مختلف ایران بوده و یک بخش آن توانایی بالای او در بداهه نوازی. او به دور ایران سفر میکند و بداهه نوازی انجام میدهد، آن هم در دورهای که سلایق مردم متفاوت شده است. به شهرستانهای بسیار کوچک مانند سیاهکل سفر کرده و کنسرت برگزار میکند و سالنها پر از جمعیت است و مردم علاقهمند به موسیقی او. یعنی آنقدر به کار خود مؤمن است که در موقعیتی که مردم بیشتر به موسیقی پاپیولار (عامه پسند) روی آوردهاند، موسیقی بداهه را عرضه میکند و این سفرها درس بسیار بزرگی برای دیگران است تا بدانند مردم را نه دست کم بگیرید و نه فراموش کنید. درواقع علی رغم انتقادی که به مردم داریم نمیتوانیم همه را در یک صف قرار بدهیم، مردم یک گروه نیستند مردم با فردیتشان همراهند و این سفرها آن فردیت را به مردم نشان داد. او به ما یاد داد اگر مؤمنانه رفتار کنیم، میتوانیم اجتماعات را به وجود آوریم کم هستند استادانی که به دنبال آینده باشند، آیندهای که رجوع به گذشته دارد و در آنجا است که میگوییم سریال «زیر تیغ» یک گرایش مردمی است که تبدیل به یک اثر متفاوت میشود و هر بار که ایشان کنسرت میگذارد، منتظر یک اتفاق و حال دوباره هستیم.
به عقیده من نباید در همه جا و به زور سنت را نگاه داریم و این نگاه گاهی اوقات میتواند خطرناک هم باشد و هر موضوعی که در یک روند اتفاق بیفتد قابل پذیرشتر از این است که با یک انقلاب آن موضوع را بالاجبار بپذیریم یا حاکم کنیم. مشکل بزرگ ما عوامل بیرونی هستند که این روند را مخدوش کرده و مانند یک سونامی تخریب میکند و روی همه چیز تأثیر میگذارد. حسین علیزاده در موسیقی انقلابی نکرده بلکه در روند آن تحول و تغییر ایجاد کرده است. حتی همکاران بسیاری داشت که هر آینه اگر کسی از سنت عبور میکرد بخاطر نگاه متعصبانهشان به سنت آن فرد را تخطئه کردند اما حسین علیزاده این کار را انجام نداد به علاوه اینکه اصراری ندارد همه مثل او باشند حتی زمانی که مدیر هنرستان موسیقی بود. به گفته آقای نجفی او انتخاب شد و خودش را تحمیل نکرد. در مقابل افکار شبیه آقای علیزاده آهنگسازی مانند آقای علیرضا مشایخی است که نگاهش به موسیقی بسیار مدرن است و تحت تأثیر مدرنیستهای اواسط قرن بیستم است و البته گاهی به موسیقیهای سازهای ایرانی هم گرایش دارد اما جنس کارش با علیزاده متفاوت است.
به عنوان سؤال آخر در یک جمله تعریف شما از حسین علیزاده چیست؟
نجفی: یک ایرانی مردمی و جستجوگر همچون آب روان که نمیخواهد بایستد تا به منجلاب تبدیل شود و تنها راه، رفتن و حرکت کردن است. جهان ما در حال حرکت است و علیزاده تجسم چنین انسان هنرمندی است. علیزاده انتخاب کرده که حرکت کند و تغییر را باور دارد. موضوعی که هنوز هم باور آن برای خیلی از ماها سخت است و شاید تنها ژست آن را داشته باشیم اما باور نداریم.
خلعتبری: تعریف از علیزاده نام و کار اوست یعنی حسین علیزاده.
هشدار رئیس جمهوری و معاون اول درباره نادیده گرفتن عملکرد دولت و برخی اقدامات تخریبی:
به نظام آسیب نزنید
روحانی: انکار دستاوردهای دولت، نادیده گرفتن موفقیتهای یک رئیس جمهور یا یک وزیر نیست بلکه انکار دستاوردهای نظام است
جهانگیری: با عدم شفافیت درباره مسئولان، سرمایه اجتماعی نظام و اعتماد مردم آسیب جدی خواهد دید
3 و 4
امروز صبح یک میلیون و 300 هزار و ۷۳۲ داوطلب رقابت در بزرگترین آزمون کشور را شروع میکنند
مصلای تهران میزبان کنکوریها
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی رقابت در بزرگترین آزمون کشور را ببینید
هدی هاشمی
خبرنگار
درهای مصلای امام خمینی (ره) تهران برای نخستین بار به روی داوطلبان کنکور سراسری دانشگاهها باز میشود تا آنها در شبستان اصلی امام خمینی (ره) یکی از سختترین و پراسترسترین آزمونهای تحصیلی زندگی خود را تجربه کنند. آزمونی که برای رسیدن به این نقطه پس از چالشها و فراز و فرودهای بسیار، پای ١٠ مصلای بزرگ کشور را هم به ماجرا باز کرد. حالا مصلای تهران میزبان جمعی از پشت کنکوریهاست و مسئولان اجرایی هم درحال تدارک این آزمون هستند. یک روز قبل از برگزاری و تا لحظات آخر، کامیون پشت کامیون وارد حیاط مصلی میشود و هزاران صندلی از دل این کامیونها خالی و کنار درهای اصلی شبستان قرار میگیرند. کارگران مشغول چیدمان صندلیها در سالن شبستان هستند هنوز چینش صندلیها کامل نشده اما تقریباً دو تا سه هزار صندلی با رعایت پروتکلها در سالن اصلی شبستان و نیم طبقه بالای آن چیده شدند. ناظران فنی سازمان سنجش یک ردیف صندلی را برای نمونه در یک خط منظم قرار دادهاند تا کارگران طبق همین الگو ، بقیه چیدمانها را انجام دهند. فضای آرامش بخش مصلی البته استرس و شلوغی همیشگی حوزههای آزمونهای علمی را کاهش داده و در مقایسه با سایر حوزهها، شرایط آرامتری را رقم زده است.
در چنین شرایطی کارگری یک صندلی را میگذارد و کارگر بعدی با متر فاصله صندلی کناری را اندازهگیری میکند که این چینش دقیق باشد و درنهایت این دیالوگ بارها بین آنها رد و بدل میشود: «بیشتر از 8/1 متر بود، اشکال ندارد.» سرکارگر جواب میدهد: «نه. کم نباشد، دقت کنید.» هیچ کس فکرش را نمیکرد که چینش صندلیهای پنجاهمین کنکور سراسری دانشگاهها برای برگزار کنندگانش حالا به یک دغدغه بزرگ تبدیل شود. امروز و سه روز آتی تکلیف یک میلیون و ٣٠٠ هزار داوطلب کنکور در مصلای تهران و البته ٣ هزار و ٣٠٠ حوزه امتحانی دیگر روشن میشود. آزمونی جنجالی که برای برگزاری و تعویقش حرف و حدیثها و کشمکشهای بسیاری به وجود آمد و در نهایت برای برگزاری سلامت آزمون مصلی ها هم در کنار دانشگاهها و مدارس تبدیل به حوزه امتحانی شدند. قرار است مصلی میزبان ١٠ هزار داوطلب کنکور سراسری دانشگاهها باشد. درهای شبستان اصلی روز پنجشنبه به روی ٥ هزار و ٧٠٠ نفر از داوطلبان دختر و پسر رشتههای ریاضی فیزیک و علوم انسانی و روز جمعه روی ٤ هزار و ٨٠٠ نفر از داوطلبان دختر علوم تجربی باز شود. داوطلبانی که با هزاران امید، استرس و اضطراب پا به مصلای تهران میگذارند تا سرنوشت و زندگیشان را به دست آزمونی ٤ ساعته بسپارند. البته ٤٨ ساعت به برگزاری کنکور علوم انسانی و ریاضی فیزیک زمان باقی مانده است. در این سالن بزرگ و
دراندشت اما هیاهویی برپا است. ناظران وزارت بهداشت، مسئولان و ناظران سازمان سنجش و تیمهای مختلف ارگانهای کشوری و لشکری در گوشه گوشه سالن ایستادهاند. برگزاری کنکور امسال انگار برای همه عجیب و غریب شده است. همه میخواهند هر چه سریعتر این آزمون تمام شود و تکلیف داوطلبان هر چه سریعتر روشن شود تا بلکه بتوانند بعد از چند ماه اضطراب و نگرانی نفسی راحت بکشند. این نگرانی این بار نه فقط در چهره داوطلبان بلکه در چهره برگزارکنندگان کنکور هم به وضوح دیده میشود. در حقیقت هر چه به زمان برگزاری آزمون نزدیکتر میشویم، دلهره و استرس برگزارکنندگان هم بیشتر میشود؛ این را ناظر وزارت بهداشت هم تأیید میکند: «خودم هم استرس گرفتم.» همه این نگرانیها موجب شده تا ناظران سنجش از کوچکترین موضوعی به آسانی عبور نکنند. آنها تک تک صندلیها را بررسی میکنند تا ببینند که استاندارد لازم را دارد یا ندارد در مرحله بعد میخواهند صندلی دانشآموزان چپ دست را قرار دهند و بعد از آن کارت داوطلبان روی صندلی قرار میگیرد در نهایت هم کار ضدعفونی کردن سالن آغاز میشود. سخنگوی سازمان سنجش به همراه ناظران وزارت بهداشت در حال بررسی محل برگزاری آزمون پسران در ضلع جنوبی شبستان است. کارشناسان بهداشت و سلامت از تهویه هوا میپرسند میخواهند اتاق مخزن سؤالات را بررسی کنند و همین طور بستههای غذایی و محلولی که قرار است برای گندزدایی محل برگزاری استفاده شود. سخنگوی سازمان سنجش به تک تک سؤالات ناظران بهداشت و سلامت پاسخ میدهد: «درهای اصلی سالن هنگام امتحان باز میشود و وسایل سرمایشی هم همزمان روشن خواهد شد. فاصله فیزیکی صندلیها ۱۸۰ سانتیمتر از هم، چیده شده است.
البته در برخی قسمتها این فاصله بیشتر هم بوده است. درباره محل اصلی ورودی داوطلبان به سالن امتحان، به صورت مشخص و به فاصله مناسب از یکدیگر علامتگذاری شده است و داوطلبان از روی هر خط و با رعایت فاصله اجتماعی مناسب مشخص شده (حداقل یک متر) برای ورود به سالن امتحان قرار میگیرند. علاوه بر این، قبل از برگزاری هر نوبت از آزمون ضدعفونی انجام میشود. هم اکنون هم منتظریم تا چیدن صندلیها تمام شود و ضدعفونی کردن محل را انجام دهیم. علاوه بر این ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) تعداد دو میلیون ماسک و پک بهداشتی برای استفاده داوطلبان و عوامل اجرایی آزمون سراسری اهدا کرده است و ما هم موظفیم در طول برگزاری هم، روی صندلی هر داوطلب یک بسته بهداشتی شامل ماسک، پد الکلی یا ژل ضدعفونی کننده به همراه توصیههای بهداشتی قرار دهیم که این اقدامات در دست اجراست.»
بازرسان وزارت بهداشت از مکان تجمع خانوادهها میپرسند و اینکه اگر خانوادهها تجمع کنند، چه میکنند؟ فاطمه زرین آمیزی در این باره میگوید: «ما از خانوادهها خواستیم که فقط یک نفر همراه با داوطلب بیاید اما خب برای خانوادههایی که استرس دارند و با فرزندانشان میآیند در بسیاری از حوزههای امتحانی مکانهایی در نظر گرفتهایم در مصلی هم این مکان وجود دارد و البته بازرسان ما از خانوادهها میخواهند که از تجمع در کنار حوزهها خودداری کنند.» سخنگوی سازمان سنجش این حرفها را میزند و ناظران هم دست به کار میشوند آنها با متر فاصله صندلیها را چک میکنند و از مسئولان سازمان میخواهند محلول ضدعفونی کننده را نشانشان دهند و از مسئولان مصلی هم میخواهند که شرایط تهویه را برایشان بیشتر توضیح دهند. ناظران وزارت بهداشت سختگیری بسیاری درباره پروتکلهای بهداشتی دارند با یکدیگر آرام و آهسته حرف میزنند و از محل برگزاری عکس میگیرند. میگویند سلامت داوطلبان مهم است، یکی از ناظران وزارت بهداشت که فاطمه میرزایی نام دارد اینها را میگوید و ادامه میدهد: «روز پنجشنبه و جمعه مصلی محل برگزاری کنکور است و طبیعتاً همه کارها باید تا قبل از آن تمام شود. اما بررسیهای ما نشان میدهد که چیدمان صندلیها با فاصله گذاری اجتماعی انجام شده بود و موضوع مهم برای ما بحث تهویه است که دوستان اعلام کردند زمان برگزاری آزمون تهویه مرکزی روشن میشود. ما البته برخی از درها را هم علامت گذاری میکنیم تا در حین برگزاری چند در هم باز باشد.
او به ضدعفونی کردن صندلیها اشاره میکند و میگوید: «محلول برای ضدعفونی کردن صندلیها برایمان مهم است باید با همان غلظتی که ما میخواهیم این کار انجام شود که این اقدام هم با حضور ما چند ساعت دیگر انجام میشود. علاوه بر این ما اتاق مخزن سؤالات، اطلاعات مراقبان، اتاق مراقبان، مواد غذایی که در طول کنکور داده میشود، بستههای بهداشتی و آب معدنی که توزیع میشود را بررسی میکنیم تا بتوانیم امسال هم مثل سالهای گذشته کنکور سالم داشته باشیم.»
امروز کنکور داوطلبان هنر برگزار میشود
سازمان سنجش آموزش کشور اعلام کرد؛ آزمون سراسری سال ۹۹ از صبح امروز ۲۹ مردادماه شروع میشود و تا صبح شنبه اول شهریور ادامه دارد. براین اساس داوطلبان گروه آزمایشی هنر امروز صبح با شرکت ۱۱۳ هزار و ۷۳۲ داوطلب آزمون خود را شروع میکنند. همچنین گروههای ریاضی و انسانی نیز فردا صبح با شرکت ۵۱۰ هزار و ۸۳۰ داوطلب به رقابت میپردازند و در صبح روز جمعه ۳۱ مرداد تعداد ۵۹۴ هزار و ۲۵۹ داوطلب در گروه آزمایشی علوم تجربی رقابت میکنند و در نهایت آزمون زبانهای خارجی نیز شنبه اول شهریور با رقابت ۱۷۴ هزار و ۴۱۲ داوطلب شروع خواهد شد.
خبرنگار
درهای مصلای امام خمینی (ره) تهران برای نخستین بار به روی داوطلبان کنکور سراسری دانشگاهها باز میشود تا آنها در شبستان اصلی امام خمینی (ره) یکی از سختترین و پراسترسترین آزمونهای تحصیلی زندگی خود را تجربه کنند. آزمونی که برای رسیدن به این نقطه پس از چالشها و فراز و فرودهای بسیار، پای ١٠ مصلای بزرگ کشور را هم به ماجرا باز کرد. حالا مصلای تهران میزبان جمعی از پشت کنکوریهاست و مسئولان اجرایی هم درحال تدارک این آزمون هستند. یک روز قبل از برگزاری و تا لحظات آخر، کامیون پشت کامیون وارد حیاط مصلی میشود و هزاران صندلی از دل این کامیونها خالی و کنار درهای اصلی شبستان قرار میگیرند. کارگران مشغول چیدمان صندلیها در سالن شبستان هستند هنوز چینش صندلیها کامل نشده اما تقریباً دو تا سه هزار صندلی با رعایت پروتکلها در سالن اصلی شبستان و نیم طبقه بالای آن چیده شدند. ناظران فنی سازمان سنجش یک ردیف صندلی را برای نمونه در یک خط منظم قرار دادهاند تا کارگران طبق همین الگو ، بقیه چیدمانها را انجام دهند. فضای آرامش بخش مصلی البته استرس و شلوغی همیشگی حوزههای آزمونهای علمی را کاهش داده و در مقایسه با سایر حوزهها، شرایط آرامتری را رقم زده است.
در چنین شرایطی کارگری یک صندلی را میگذارد و کارگر بعدی با متر فاصله صندلی کناری را اندازهگیری میکند که این چینش دقیق باشد و درنهایت این دیالوگ بارها بین آنها رد و بدل میشود: «بیشتر از 8/1 متر بود، اشکال ندارد.» سرکارگر جواب میدهد: «نه. کم نباشد، دقت کنید.» هیچ کس فکرش را نمیکرد که چینش صندلیهای پنجاهمین کنکور سراسری دانشگاهها برای برگزار کنندگانش حالا به یک دغدغه بزرگ تبدیل شود. امروز و سه روز آتی تکلیف یک میلیون و ٣٠٠ هزار داوطلب کنکور در مصلای تهران و البته ٣ هزار و ٣٠٠ حوزه امتحانی دیگر روشن میشود. آزمونی جنجالی که برای برگزاری و تعویقش حرف و حدیثها و کشمکشهای بسیاری به وجود آمد و در نهایت برای برگزاری سلامت آزمون مصلی ها هم در کنار دانشگاهها و مدارس تبدیل به حوزه امتحانی شدند. قرار است مصلی میزبان ١٠ هزار داوطلب کنکور سراسری دانشگاهها باشد. درهای شبستان اصلی روز پنجشنبه به روی ٥ هزار و ٧٠٠ نفر از داوطلبان دختر و پسر رشتههای ریاضی فیزیک و علوم انسانی و روز جمعه روی ٤ هزار و ٨٠٠ نفر از داوطلبان دختر علوم تجربی باز شود. داوطلبانی که با هزاران امید، استرس و اضطراب پا به مصلای تهران میگذارند تا سرنوشت و زندگیشان را به دست آزمونی ٤ ساعته بسپارند. البته ٤٨ ساعت به برگزاری کنکور علوم انسانی و ریاضی فیزیک زمان باقی مانده است. در این سالن بزرگ و
دراندشت اما هیاهویی برپا است. ناظران وزارت بهداشت، مسئولان و ناظران سازمان سنجش و تیمهای مختلف ارگانهای کشوری و لشکری در گوشه گوشه سالن ایستادهاند. برگزاری کنکور امسال انگار برای همه عجیب و غریب شده است. همه میخواهند هر چه سریعتر این آزمون تمام شود و تکلیف داوطلبان هر چه سریعتر روشن شود تا بلکه بتوانند بعد از چند ماه اضطراب و نگرانی نفسی راحت بکشند. این نگرانی این بار نه فقط در چهره داوطلبان بلکه در چهره برگزارکنندگان کنکور هم به وضوح دیده میشود. در حقیقت هر چه به زمان برگزاری آزمون نزدیکتر میشویم، دلهره و استرس برگزارکنندگان هم بیشتر میشود؛ این را ناظر وزارت بهداشت هم تأیید میکند: «خودم هم استرس گرفتم.» همه این نگرانیها موجب شده تا ناظران سنجش از کوچکترین موضوعی به آسانی عبور نکنند. آنها تک تک صندلیها را بررسی میکنند تا ببینند که استاندارد لازم را دارد یا ندارد در مرحله بعد میخواهند صندلی دانشآموزان چپ دست را قرار دهند و بعد از آن کارت داوطلبان روی صندلی قرار میگیرد در نهایت هم کار ضدعفونی کردن سالن آغاز میشود. سخنگوی سازمان سنجش به همراه ناظران وزارت بهداشت در حال بررسی محل برگزاری آزمون پسران در ضلع جنوبی شبستان است. کارشناسان بهداشت و سلامت از تهویه هوا میپرسند میخواهند اتاق مخزن سؤالات را بررسی کنند و همین طور بستههای غذایی و محلولی که قرار است برای گندزدایی محل برگزاری استفاده شود. سخنگوی سازمان سنجش به تک تک سؤالات ناظران بهداشت و سلامت پاسخ میدهد: «درهای اصلی سالن هنگام امتحان باز میشود و وسایل سرمایشی هم همزمان روشن خواهد شد. فاصله فیزیکی صندلیها ۱۸۰ سانتیمتر از هم، چیده شده است.
البته در برخی قسمتها این فاصله بیشتر هم بوده است. درباره محل اصلی ورودی داوطلبان به سالن امتحان، به صورت مشخص و به فاصله مناسب از یکدیگر علامتگذاری شده است و داوطلبان از روی هر خط و با رعایت فاصله اجتماعی مناسب مشخص شده (حداقل یک متر) برای ورود به سالن امتحان قرار میگیرند. علاوه بر این، قبل از برگزاری هر نوبت از آزمون ضدعفونی انجام میشود. هم اکنون هم منتظریم تا چیدن صندلیها تمام شود و ضدعفونی کردن محل را انجام دهیم. علاوه بر این ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) تعداد دو میلیون ماسک و پک بهداشتی برای استفاده داوطلبان و عوامل اجرایی آزمون سراسری اهدا کرده است و ما هم موظفیم در طول برگزاری هم، روی صندلی هر داوطلب یک بسته بهداشتی شامل ماسک، پد الکلی یا ژل ضدعفونی کننده به همراه توصیههای بهداشتی قرار دهیم که این اقدامات در دست اجراست.»
بازرسان وزارت بهداشت از مکان تجمع خانوادهها میپرسند و اینکه اگر خانوادهها تجمع کنند، چه میکنند؟ فاطمه زرین آمیزی در این باره میگوید: «ما از خانوادهها خواستیم که فقط یک نفر همراه با داوطلب بیاید اما خب برای خانوادههایی که استرس دارند و با فرزندانشان میآیند در بسیاری از حوزههای امتحانی مکانهایی در نظر گرفتهایم در مصلی هم این مکان وجود دارد و البته بازرسان ما از خانوادهها میخواهند که از تجمع در کنار حوزهها خودداری کنند.» سخنگوی سازمان سنجش این حرفها را میزند و ناظران هم دست به کار میشوند آنها با متر فاصله صندلیها را چک میکنند و از مسئولان سازمان میخواهند محلول ضدعفونی کننده را نشانشان دهند و از مسئولان مصلی هم میخواهند که شرایط تهویه را برایشان بیشتر توضیح دهند. ناظران وزارت بهداشت سختگیری بسیاری درباره پروتکلهای بهداشتی دارند با یکدیگر آرام و آهسته حرف میزنند و از محل برگزاری عکس میگیرند. میگویند سلامت داوطلبان مهم است، یکی از ناظران وزارت بهداشت که فاطمه میرزایی نام دارد اینها را میگوید و ادامه میدهد: «روز پنجشنبه و جمعه مصلی محل برگزاری کنکور است و طبیعتاً همه کارها باید تا قبل از آن تمام شود. اما بررسیهای ما نشان میدهد که چیدمان صندلیها با فاصله گذاری اجتماعی انجام شده بود و موضوع مهم برای ما بحث تهویه است که دوستان اعلام کردند زمان برگزاری آزمون تهویه مرکزی روشن میشود. ما البته برخی از درها را هم علامت گذاری میکنیم تا در حین برگزاری چند در هم باز باشد.
او به ضدعفونی کردن صندلیها اشاره میکند و میگوید: «محلول برای ضدعفونی کردن صندلیها برایمان مهم است باید با همان غلظتی که ما میخواهیم این کار انجام شود که این اقدام هم با حضور ما چند ساعت دیگر انجام میشود. علاوه بر این ما اتاق مخزن سؤالات، اطلاعات مراقبان، اتاق مراقبان، مواد غذایی که در طول کنکور داده میشود، بستههای بهداشتی و آب معدنی که توزیع میشود را بررسی میکنیم تا بتوانیم امسال هم مثل سالهای گذشته کنکور سالم داشته باشیم.»
امروز کنکور داوطلبان هنر برگزار میشود
سازمان سنجش آموزش کشور اعلام کرد؛ آزمون سراسری سال ۹۹ از صبح امروز ۲۹ مردادماه شروع میشود و تا صبح شنبه اول شهریور ادامه دارد. براین اساس داوطلبان گروه آزمایشی هنر امروز صبح با شرکت ۱۱۳ هزار و ۷۳۲ داوطلب آزمون خود را شروع میکنند. همچنین گروههای ریاضی و انسانی نیز فردا صبح با شرکت ۵۱۰ هزار و ۸۳۰ داوطلب به رقابت میپردازند و در صبح روز جمعه ۳۱ مرداد تعداد ۵۹۴ هزار و ۲۵۹ داوطلب در گروه آزمایشی علوم تجربی رقابت میکنند و در نهایت آزمون زبانهای خارجی نیز شنبه اول شهریور با رقابت ۱۷۴ هزار و ۴۱۲ داوطلب شروع خواهد شد.
وزیر راه و شهرسازی در گفتوگو با «ایران»:
آرامش را به بازار مسکن برمیگردانیم
خسارت اقتصادی طولانی شدن ساخت آزادراه تهران-شمال برآورد نشده است
سهیلا یادگاری
خبرنگار
عملکرد وزارت راه و شهرسازی در دو بخش مسکن و حمل و نقل مورد ارزیابی قرار میگیرد. در بخش حمل و نقل، از توسعه زیرساختها با وجود تحریمها ارزیابیهای مثبتی در عملکرد دولت وجود دارد اما بیشترین نقد به ساختوساز در بخش مسکن است زیرا وزارت راه و شهرسازی تجربه دو وزیر را در دولت دارد. محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی، تضاد دیدگاهها و چارچوب فکری وزیر سابق با برنامههای مصوب را علت رکود چندساله بخش مسکن میداند اما او در گفتوگو با «ایران» از بازگرداندن آرامش به بازار مسکن با اجرای برنامههای ساخت و ساز خبر داد.
در حوزه مسکن، به عملکرد دولت نقدهایی وارد میشود. بیشترین انتقاد از برنامههای بخش مسکن مربوط به ساختوساز است. منتقدان میگویند در این چند سال ساخت مسکن به اندازه نیاز نبوده و یکی از دلایل افزایش قیمت بهخاطر متعادل نبودن عرضه با تقاضا است. این انتقادات را میپذیرید؟
باید از دو دیدگاه موضوع مسکن، بازار آن و برنامههای این بخش مورد بررسی قرار گیرد. در دیدگاه اول، بخش مسکن متأثر از تحولات اقتصادی است. از این دید، هم برای مصرف کننده هم برای کسانی که به حفظ ارزش دارایی فکر میکنند، مسکن به عنوان سرمایه در نظر گرفته میشود. به همین خاطر قیمت روز مسکن همیشه مورد توجه است و معمولاً مسکن دارایی ای است که رشد و ترقی دارد. بنابراین مسکن اینجا تابع است و متغیر نیست و از بازارهای موازی مانند ارز و طلا و اخیراً هم بورس تأثیر میپذیرد. به همین دلیل قیمتهای مسکن با افزایش قیمت در بازارهای موازی رشد میکند و حبابگونه و ملتهب میشود. این موضوع بویژه در بخش اجارهنشینی، زندگی مردم را متأثر میکند. این نکته حائزاهمیتی برای دولت است که چه سازوکاری باید در پیش بگیریم، چه سیاست و ابزارهایی باید وجود داشته باشد تا ورود به بخش مسکن را به عنوان تأمین یا حافظ سرمایه یا فرصت حفظ پول کمرنگ کنیم (چون نمیشود آن را حذف کرد). پس این دیدگاه اول در بررسی شرایط بخش مسکن است که التهابات آن دامن جامعه را میگیرد.
دیدگاه دوم در مورد بخش مسکن، مربوط به قانون است. به موجب قانون اساسی و وظایف ذاتی وزارت راه و شهرسازی، باید زمینه تأمین مسکن برای جامعه با اولویت قشر محروم و اقشار کم درآمد، از طرف دولت فراهم شود. از ابتدای انقلاب تاکنون، همه دولتها برنامههای متنوع و گوناگونی برای این دیدگاه دوم اجرا کردهاند و زمینهسازی برای خانهدار شدن مردم جزو برنامه همه دولتها بوده است. ممکن است در یک دولت اجرای برنامه ضعیف و در دولت دیگر قوی باشد. معدل اقدامات دولت در چند سال اخیر این بوده که بر اساس جذابیتهایی که در بخش ساختوساز بویژه در این سالها وجود داشته اقدام کند اما در 6 سال گذشته، براساس آمار صدور پروانه توسط شهرداریها، 300 هزار واحد مسکن توسط مردم ساخته شده است.
گفته میشود تعداد مسکن موجود متناسب با تعداد خانوار نیست.
بر اساس اعلام مرکز آمار، تعداد خانههای موجود بیش از 2 میلیون واحد از تعداد خانوار بیشتر است (آمار سال 95). در بازنگری طرح جامع مسکن، تأمین مسکن برای جامعه هدف ما که استطاعت مالی متوسط رو به پایین دارد و قادر نیست مسکن برای خود تهیه کند، مورد نظر قرار گرفت. برنامهریزی برای جامعه هدف، خروجی برنامه طرح جامع مسکن است. بر اساس برنامه ششم، سالانه 700 هزار واحد مسکونی در شهرها و 200 هزار واحد در روستاها باید ساخته شود. این برنامه باید با سیاستها و اقدامات عملی دولت منطبق باشد تا هم عقبماندگی نیاز به مسکن شهری را برای مردم جبران کند و هم نیاز مسکن برای ازدواجهای جدید و خانهاولیها را پوشش دهد. در دولت یازدهم و دوازدهم بخشی از برنامههای مسکن مربوط به طرح جامع مسکن و بخشی از این برنامهها هم مربوط به دیدگاههای شخص وزیر قبل بود. ایشان از یک مکتب و چارچوب فکری مشخصی تبعیت میکند و همچنان در قلمفرسایی کردن به این دیدگاهها ادامه میدهند. ضرورتی نمیبینم به چارچوب بحثها و دیدگاههای وزیر قبل وارد شوم و بپردازم. اما بهخاطر آن بخش از مضرات دیدگاهها، که تصویری نامطلوب در ذهن مردم نسبت به نقش دولت در موضوع مسکن بهوجود آورده است، به آن اشاره کردم. بخشی از برنامههای مسکن در این دولت، مربوط به برنامههای وزارتخانه و شامل طرح مسکن مهر است. اهتمام دولت این بود که طرح مسکن مهری که در دولت نهم و دهم شکل گرفت به اتمام برسد. برنامه دوم وزارتخانه ایجاد امتیاز برای بانک مسکن به خاطر راهاندازی صندوق پسانداز یکم بود. از طریق این صندوق به خانهاولیها برای خرید خانه، کمک مالی میشد و بخش خصوصی و سازندگان ترغیب شدند تا با مزیت ایجادی، دست به تولید مسکن بزنند. در 7 سال گذشته بهخاطر تضاد دیدگاهی وزیر و برنامههای وزارتخانه، بخش مسکن، رکود را تجربه کرد. در دوره جدید وزارت برای اجرای مفاد برنامه ششم و طرح جامع برای ساخت سالانه 700 هزار واحد مسکن و شتابدهی به اجرای برنامهها، اهتمام به اتمام مسکن مهر در دستور کار قرار گرفت. به این ترتیب، تا قبل از پایان سال پرونده مسکن مهر بسته میشود. تعداد واحدهای مسکن مهر 2 میلیون و 200 هزار واحد بود که 780 هزار واحد در دولت دهم تحویل شد و یک میلیون و 300 هزار واحد توسط این دولت واگذار شده است. باقیمانده مسکن مهر که حدود 500 هزار واحد است تا پایان امسال واگذار میشود. برخی مسکنهای مهر پرونده قضایی دارد که از نظر حقوقی ربطی به وزارت راه و شهرسازی ندارد و بیشتر مسکنهای مشکلدار مربوط به تعاونیها و مسکنهایی است که مردم بهصورت گروهی میساختند.بدین ترتیب با حل شدن مشکل قضایی، این واحدها هم تحویل و عرضه خواهد شد.
در برنامه ای دیگر و برای دستیابی به ساخت 700 هزار مسکن هدف، ساخت 400 هزار واحد مسکن را در قالب برنامه مسکن ملی طراحی کردیم. با ساخت این 400 هزار واحد و 300 هزار واحدی که مردم ساختند، هدف برنامه ششم در ساخت 700 هزار واحد تأمین میشود که با ثبت نام مسکن ملی، پتانسیل تقاضا برای مسکن مشخص شد. زمین برای ساخت مسکن ملی در برخی شهرها آماده شده و در برخی شهرها هم آمادهسازی و تأمین زمین در حال انجام است. در اکثر شهرها فعالیت ساخت و ساز مسکن ملی شروع شده و جریانسازی تولید مسکن از این طریق شکل گرفته است. با پایدار شدن این جریان، امیدوار هستیم بازارمسکن آرامش بگیرد و مردمی که نیازمند مسکن هستند و بنیه مالی ندارند بتوانند مسکن مناسب و در چارچوب استطاعت خود را تهیه کنند.
اشاره کردید که با ثبت نام در طرح مسکن ملی، نیاز واقعی به تعداد خانهای که باید ساخته شود بهدست آمده است. با توجه به این موضوع در سالهای آینده چه تعداد خانه باید ساخته شود؟
برای مسکن ملی از ابتدا، یک میلیون و 600 هزار ثبت نام کردند که 930 هزار نفر واجد شرایط اولیه بودند. تا الان کسانی که برای مسکن ملی پرونده تشکیل داده و مشخص کردند متقاضی واقعی مسکن اند، کمتر از 400 هزار نفر هستند. با توجه به تفکیک و تحلیل آماری که از متقاضیان انجام شده، بخش زیادی از آنان را جامعه کارگری و بازنشستگان فاقد مسکن تشکیل میدهد.این ترکیب آماری نشان میدهد که نیازمندان واقعی مسکن متقاضی مسکن ملی شدهاند.
توزیع واحدهای ساخته شده بر چه اساسی است؟ توزیع در همه دهکهای متقاضی یکسان است؟
برنامه ساخت مسکن از دهک یک تا دهک هفت را پوشش میدهد. در تفاهمنامه انجام شده با سازمانهای حمایتی، 200 هزار واحد برای دهک یک و دو ساخته میشود.همچنین دهک 3 تا 7 را در سه نوع پروژه ساختوساز، پوشش میدهیم. برای اولین بار دستهبندی برای دهکها در تأمین مسکن انجام شده است که این طرحها با استطاعت مالی جامعه هدف رابطه مستقیم دارد.
در بازنگری طرح جامع مسکن که در این دولت تدوین شد به ساخت مسکن اجتماعی برای اقشار آسیبپذیر اشاره شده اما این برنامه اجرا نشد. گفته میشود ساخت مسکن اجتماعی به خاطر برنامه نوسازی بافت فرسوده کنار گذاشته شده است؟
آنچه به اسم مسکن اجتماعی شناخته میشود در فرهنگ اسلامی ما پذیرفته شده نیست. نباید برای قشر خاصی، محلههای مجزا بسازیم. باید ترکیب جمعیتی در سکونتگاه باشد و جمعیت بهصورت متنوع اسکان داده شود تا منزلت اجتماعی اقشار جامعه حفظ شود. شخصاً با نگاه و رویکرد به ساخت مسکنهای مجزا اعتماد و اعتقاد ندارم. ظرفیت سکونتگاهها باید به گونهای باشد که تنوع جمعیتی در آن ساکن باشد.
اما بافت فرسوده بحث متفاوتی است که از آن برداشتهای متضادی میشود. هدف از نوسازی بافت فرسوده، بازگرداندن جذابیت زندگی در بافتهای کهنه است تا فرصت زندگی شهری را برای ساکنان دوباره فراهم کنیم. از مردم خواستیم تا برای نوسازی خانهها پیشقدم شوند و برای تشویق مردم پرداخت وام با سود 9 درصد و صدور پروانه رایگان و تخفیف در هزینههای دیگر در دستور کار قرار گرفت. در برنامه نوسازی بافت فرسوده، نوسازی سالانه 100 هزار واحد مورد نظر بود اما در سال 98 فقط 16 هزار مالک برای نوسازی واحد خود اقدام کردند. برنامه ما نوسازی 270 محله است. سال گذشته بیش از 400 میلیارد تومان در این محلهها هزینه شد. بنابراین نوسازی بافت مانع برنامههای دیگر ساختوساز نیست.
با توجه به اینکه قیمتها در بازار مسکن توسط بخش خصوصی تعیین میشود و دولت نمیتواند دخالتی در آن داشته باشد، برای حمایت از مستأجران و کنترل قیمتهای این بازار، دولت چه ابزارهای قانونی در اختیار دارد؟
برنامه کشورهای پیشرفته برای دخالت در بازار اجاره، حمایت از سرمایهگذاری در ساخت مسکنهای اجارهای است. همچنین دولت تسهیلات ارزان قیمت و زمین رایگان در اختیار شرکتها یا سازندههای آن قرار میدهد. خانهها بهصورت دائمی اجاره داده میشود و دولت تنظیم مقررات، تعرفهها و ضوابط را تعیین میکند.
در ایران اجارهداری حرفهای اجرا نشده است. در صورتی که در قانون، اجارهداری حرفهای و راهاندازی بنگاههای اجاره آمده است. ما آییننامه اجرایی قانون را در دولت تصویب و جذابیت آن را اضافه کردیم. هر کسی تصمیم بگیرد خانه اجارهای بسازد، تسهیلات و زمین بهصورت 99 ساله به او واگذار میکنیم. اما افرادی آمدند زمین را گرفتند ولی بعد از ساخت، زمین را ملکی کردند تا بتوانند واحدها را بفروشند. از اینرو اجارهداری حرفهای هیچوقت در ایران به سرانجام نرسید. با اینکه قانون را تغییر دادیم اما باز هم کسی از این نوع ساختوساز استقبال نکرده است. بنابراین دخالت دولت در بخش اجاره بستگی به سهم و نقش دولت در ایجاد خانههای اجارهای دارد و چون تا بهحال این قانون اجرا نشده دولت هم عملاً مداخله ای در بازار اجاره نداشته است. اما با توجه به شرایط ویژهای که امسال بهوجود آمد و بهخاطر شیوع کرونا دولت تصمیم گرفت حمایتهایی را از مستأجران به عمل آورد. با شیوع و ادامه کرونا و افزایش حبابگونه نرخ اجاره، ستاد ملی مبارزه با کرونا تصویب کرد که قراردادهای اجاره تا 3 ماه پس از پایان کرونا باقی بماند. با توجه به شرایط تورمی، سقف افزایش اجارهبها تعیین شد و از محل تسهیلات کرونا هم کمک ودیعه مسکن به مستأجران نیازمند پرداخت میشود. تلاش ما این است که تسهیلات ودیعه را به عنوان سرمایه در گردش برای بخش اجاره حفظ و در سالهای آتی هم از آن استفاده کنیم.
قانون دیگری که برای ساماندهی بازار مسکن توسط سیاستگذاران دنبال میشود، دریافت مالیات از صاحبان واحدهای خالی است. با اینکه این قانون مصوب سال 95 است اما هنوز اجرا نشده است. آیا تعلل وزارت راه و شهرسازی در راهاندازی سامانه درج اطلاعات املاک، علت اجرا نشدن قانون است؟
خیر. وزارت راه کمترین نقشی در تعلل در اجرای قانون ندارد. سامانهای که به عنوان تکلیف، راهاندازی آن به وزارت راه و شهرسازی سپرده شده بخشی از قانون مالیاتهای مستقیم است. وزارت راه کمترین ارتباطی با این خواسته داشته و ما تعجب میکنیم که وظایف اجرای آن قانون را به وزارت راه و شهرسازی محول کردهاند. پروانه و پایان کار را شهرداریها صادر میکنند و عملاً اطلاعات پلاکهای خانهها را شهرداریها دارند به همین دلیل وزارت راه اطلاعاتی در مورد پلاکها در اختیار ندارد. اما در هر صورت پیگیری وزارتخانه از سال 95 تا زمانی که وزارت به من محول شد، کاری از پیش نبرده بود. اما به هر حال ما طراحی سامانه را پذیرفتیم و بهمن سال گذشته از سامانه رونمایی شد. الان اطلاعات در سامانه بارگذاری شده و سازمان امور مالیاتی به اطلاعات دسترسی دارد تا برگه مالیاتی برای مالکان واحدهای خالی صادر شود. هیچ دلیلی ندارد که تابستان امسال برگه مالیاتی برای مالکان واحدهای خالی صادر نشود. هدف قانون عرضه خانهها است تا قیمت مسکن متعادل شود. هدف دوم از اجرای قانون اخذ مالیات از خانههای خالی این بوده که از تولید خانه و عرضه نشدن آن پرهیز شود. در حقیقت قانون با هدف بازدارندگی اجرا میشود. اجرای این قانون به شفافیت و کاهش پولشویی هم کمک میکند. احتکار مسکن موجب جلوگیری از شفافیت معاملات است. البته برخی نگرانند اجرای این قانون منجر به کاهش سرمایهگذاری در بخش ساختوساز شود. اما بهخاطر شتاببخشی به جریان عرضه، ما به سازندگان اعلام کردیم برای ساخت و عرضه مسکن، زمین در اختیار آنان میگذاریم تا مشوقهای ساختوساز ایجاد کنیم. حتی اگر کسی زمین یا پروژه نیمه تمام دارد ما برای اتمام و عرضه پروژه به او کمک میکنیم. مردم در خیلی از شهرها از این مشوقها استقبال کردند. در واقع هر کسی که مسکنهای در اختیارش را عرضه کند، ما دوباره به او زمین میدهیم تا ساختوساز کند.
هرچند انتقادهایی به عملکرد دولت در بخش مسکن وارد میشود، اما در بخش حمل و نقل، با اینکه تحریمها موجب کاهش سرمایهگذاری در این حوزه زیرساختی بود، عملکرد دولت در ارزیابیها مثبت است. شما چه ارزیابی از توسعه حمل و نقل در این چند ساله دارید؟
در زیرساختهای حمل و نقل، باید رویکردها را عوض میکردیم. حوزه راه و ترابری جزو محورهای علم و فناوری محسوب میشود. در حمل و نقل هوشمند بر لبه دانش حرکت میکنیم. پایه ناوبری ماهواره و فضا است. اگر ماهواره های ناوبری نداشته باشیم از فضاهای توسعهای غفلت کردهایم. اگر ما این رویکرد را برای توسعه کشور هدف قرار ندهیم، دوکوتاهی بزرگ کردهایم. اولاً رشد نسل جوان و فرصتهای شغلی دانش بنیان آینده را از الان با تأخیر شروع کردهایم و دوم اینکه مردم از کیفیت وسایل حمل و نقل بیبهره و محروم میشوند. با این کوتاهی دو خسارت بزرگ را به نسل آینده تحمیل میکنیم. بنابراین وزارت راه و شهرسازی مکلف است توسعه در حمل و نقل را بلندپروازانه نگاه کند و اقدامات خردمندانه برایش اجرا کند. ما با این غفلت مواجه بودیم. باید در جهت پیشرفت علم و فناوری در حمل و نقل هدفگذاریهای کلان داشته باشیم. وقتی از وضع موجود تصویرسازی میکنیم میبینیم با توجه به تحریم که هدفش کور کردن مسیرها است، نباید از قابلیتهای درونی خودمان غافل باشیم. ما در توسعه فناورانه بخش هوایی و ریلی و دریایی کوتاهی کردیم و اجازه رشد صنایع در این بخشها را ندادیم. این انتقاد به عملکرد محدود به این دولت نیست و دولتهای دیگر هم از آن غفلت کردهاند.
اما با این حال دولت تلاش خوبی برای توسعه حملونقل در این چند سال انجام داد. وقتی دولت یازدهم سرکار آمد خطوط اصلی ریلی 10 هزار و 400 کیلومتر بود، اما تا پایان دولت خطوط ریلی به 14 هزار کیلومتر میرسد، که معنی آن کمتر از 40 درصد افزایش در ریلگذاری است. 5 استان در این دولت به شبکه راهآهن متصل شد و 3 استان باقیمانده بزودی به شبکه ریلی متصل میشود. با این اقدامات، ظرفیت جابهجایی بار از حدود 36 میلیون تن میتواند به سهولت به 100 میلیون تن برسد. قطارها و لکوموتیوهای داخلیسازی شده و کارخانههای زیادی که در این سالها در رکود بودند به تولید بازگشتند. امسال 2 هزار دستگاه ناوگان ریلی تولید میشود و نگاه به آینده، تحول، بهینهسازی و کیفیتبخشی به مسافرت ریلی در دستور کار است. قطارهای 5 ستارهای که اخیراً به ناوگان اضافه شده از مشابه خارجی چیزی کم ندارد. در بخش دریایی به ساخت تجهیزات بندری روی آوردهایم. در بخش هوایی با تحریم سالها صنعت هوایی، اگر قوی عمل میکردیم هواپیماهای بدنه متوسط ساخت داخل را الان قادر بودیم تولید و به دنیا عرضه کنیم. الان هم دیر نشده و با همکاری معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری و وزارت دفاع این تفکر را احیا کردهایم. در فرصت برجام هواپیماهایی خریداری شد که کمکی بود به ناوگان هوایی، بعد از آن هم هواپیماهای زیادی خریداری و وارد ناوگان شده است. در سال 98 علیرغم تشدید تحریمها، عملیات پروازی نسبت به سال 97، 10 درصد افزایش داشت. با دستاوردهای جدید شرکتهای دانشبنیان، چشمانداز و پیشبینی ما این است که در سالهای آتی با عملکرد قویتر صنعت هوایی را توسعه میدهیم.
کارآمدسازی رونق حمل و نقل هوایی، بهسازی و نوسازی فرودگاهها و کیفیت بخشی به کیفیت پروازها در دستور کار توسعه بخش هوایی است. ظرفیت جابهجایی را 10 میلیون مسافر در سال افزایش دادیم و تا پایان دولت 10 میلیون افزایش مسافر دیگر هم ظرفیت فرودگاههای ما است. از این به بعد هم افتتاح فرودگاه و سطوح پرواز جدید برای افزایش ظرفیت پذیرش مسافران در فرودگاهها را در دستور کار داریم.
در بخش جادهای، افتتاح قطعه اول آزادراه تهران- شمال بعد از بیش از 20 سال دستاورد مهمی بود. اما زمانبر بودن اجرای پروژهها خسارت زیادی بر اقتصاد تحمیل میکند. برآوردی از خسارت و زیان ساخت این آزادراه دارید؟
علت رها شدن و نیمه کار ماندن پروژهها این است که در اولویتبندیها دچار تعارضهایی میشویم. بخش مهندسی و ساخت و عمران ما توان زیادی دارد اما همیشه طوری نشان داده میشود که خارجیها توان بسیار بالاتری دارند. مغایرتهای دیدگاهی، اولویتبندیها و تعارضها است که طرحها و پروژهها را با مشکل مواجه میکند. آزادراه تهران- شمال در سال 64 طرح موضوع شد، سال 69 اقدامات اولیه و مطالعات انجام شده و سال 75 اولین زمان شروع عملیات اجرای آن بوده است. همین که سال 75 کار شروع شده یک سال بعد یعنی سال 76 دولت تغییر کرده و به دنبال آن اولویتها هم تغییر کرده است. تا سال 84 که دولت تغییر کرده و دوباره اولویتها عوض شده است... در پروژه تهران-شمال، اولویت اول، ساخت منطقه 4 بوده که از چالوس تا مرزنآباد است. 20 کیلومتر این منطقه سال 84 افتتاح شد. تا سال 93 حجم پیشرفت کار منطقه یک، 17 درصد بود در حالیکه این منطقه با کاهش 60 کیلومتری مسیر، مهمترین منطقه است. شرکتهای خارجی در این پروژه حدود 7 درصد کار کرده بودند و قبل از آن هم شرکتهای ایرانی که عمدتاً شرکتهای وابسته به بنیاد مستضعفان بود 9 درصد کار را پیش برده بود. اجرای این پروژه از سال 95 بهصورت جدید شروع شد. کاری که در سال 98 تحویل داده شد تقریباً در نیمه 97 حدود 78 درصد پیشرفت داشت. با همت شرکتهای ایرانی که عمدتاً متعلق به بنیاد یا بخش خصوصی هستند، در یک ماراتن سنگین و فاخر مهندسی در یک سال 22 درصد پیشرفت کار را انجام دادند. افتتاح منطقه یک از لحاظ تقویمی 24 سال طول کشیده بود و پیشرفت عملیات اجرایی آن در 20 سال 17 درصد بود اما باقیمانده آن در 6 سال ساخته شد. این رکوردی در ساخت پروژه بود. در حال حاضر 2 منطقه دیگر باقی مانده که بخش مهم منطقه 2 و باند رفت تا پایان سال آینده افتتاح میشود. در منطقه 3 هم فعلاً با سرمایهگذاران در حال مذاکره هستیم. اینکه سؤال میشود خسارت دیرکرد پروژه چقدر بوده، میشود آن را تحلیل و اظهارنظر کرد.
خسارت را اعلام نمیکنید؟
ترجیح میدهم وارد بحث برآورد خسارت نشوم.
ارزیابی از کمکاری پیمانکاران در ساخت آزادراه تهران-شمال صورت گرفته است؟
فعلاً برای ارزیابی کم کاری و خسارتی که برخی پیمانکاران به پروژه وارد کردند، ورود پیدا نکردیم باید واکاوی کنیم ببینیم چه میشود.
اما برای تسهیل رفت و آمد از تهران به شمال، اقدامات خوبی انجام شده است. 5 جاده بهصورت همزمان در حال توسعه و ساخت در این منطقه است.4 بانده شدن فیروزکوه، پیشرفت 70 درصدی توسعه هراز، بهسازی جاده چالوس، آزادراه تهران-شمال و جاده قزوین - الموت - تنکابن رفتوآمد به شمال کشور را تسهیل میکند. نکته مهم برای ما مدیریت کاهش معطلی مردم در این مسیر است. میزان توقف مردم در جاده کاسته شده است. اگر قطعه دوم آزادراه تهران - شمال راهاندازی شود دستیابی به شمال کشور راحتتر است. برای دستیابی به شمال، فرودگاه ساری توسعه یافته و باند جدید فرودگاه رامسر را افتتاح کردیم. همچنین شرکت هواپیمایی خاص تأسیس شده تا از فرصت هواپیمایی در این مسیر بیشتر استفاده شود. قطار گردشگری به شمال راه اندازی شده است. برای رفع گلوگاه آزادراه قزوین-رشت، 8 و نیم کیلومتر که تمام پل و تونل و مسیر سخت و طاقتفرسا است، را در حال ساخت داریم. همچنین قطار رشت هم نقش مهمی در تسهیل رفت و آمد به شمال کشور دارد.
خبرنگار
عملکرد وزارت راه و شهرسازی در دو بخش مسکن و حمل و نقل مورد ارزیابی قرار میگیرد. در بخش حمل و نقل، از توسعه زیرساختها با وجود تحریمها ارزیابیهای مثبتی در عملکرد دولت وجود دارد اما بیشترین نقد به ساختوساز در بخش مسکن است زیرا وزارت راه و شهرسازی تجربه دو وزیر را در دولت دارد. محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی، تضاد دیدگاهها و چارچوب فکری وزیر سابق با برنامههای مصوب را علت رکود چندساله بخش مسکن میداند اما او در گفتوگو با «ایران» از بازگرداندن آرامش به بازار مسکن با اجرای برنامههای ساخت و ساز خبر داد.
در حوزه مسکن، به عملکرد دولت نقدهایی وارد میشود. بیشترین انتقاد از برنامههای بخش مسکن مربوط به ساختوساز است. منتقدان میگویند در این چند سال ساخت مسکن به اندازه نیاز نبوده و یکی از دلایل افزایش قیمت بهخاطر متعادل نبودن عرضه با تقاضا است. این انتقادات را میپذیرید؟
باید از دو دیدگاه موضوع مسکن، بازار آن و برنامههای این بخش مورد بررسی قرار گیرد. در دیدگاه اول، بخش مسکن متأثر از تحولات اقتصادی است. از این دید، هم برای مصرف کننده هم برای کسانی که به حفظ ارزش دارایی فکر میکنند، مسکن به عنوان سرمایه در نظر گرفته میشود. به همین خاطر قیمت روز مسکن همیشه مورد توجه است و معمولاً مسکن دارایی ای است که رشد و ترقی دارد. بنابراین مسکن اینجا تابع است و متغیر نیست و از بازارهای موازی مانند ارز و طلا و اخیراً هم بورس تأثیر میپذیرد. به همین دلیل قیمتهای مسکن با افزایش قیمت در بازارهای موازی رشد میکند و حبابگونه و ملتهب میشود. این موضوع بویژه در بخش اجارهنشینی، زندگی مردم را متأثر میکند. این نکته حائزاهمیتی برای دولت است که چه سازوکاری باید در پیش بگیریم، چه سیاست و ابزارهایی باید وجود داشته باشد تا ورود به بخش مسکن را به عنوان تأمین یا حافظ سرمایه یا فرصت حفظ پول کمرنگ کنیم (چون نمیشود آن را حذف کرد). پس این دیدگاه اول در بررسی شرایط بخش مسکن است که التهابات آن دامن جامعه را میگیرد.
دیدگاه دوم در مورد بخش مسکن، مربوط به قانون است. به موجب قانون اساسی و وظایف ذاتی وزارت راه و شهرسازی، باید زمینه تأمین مسکن برای جامعه با اولویت قشر محروم و اقشار کم درآمد، از طرف دولت فراهم شود. از ابتدای انقلاب تاکنون، همه دولتها برنامههای متنوع و گوناگونی برای این دیدگاه دوم اجرا کردهاند و زمینهسازی برای خانهدار شدن مردم جزو برنامه همه دولتها بوده است. ممکن است در یک دولت اجرای برنامه ضعیف و در دولت دیگر قوی باشد. معدل اقدامات دولت در چند سال اخیر این بوده که بر اساس جذابیتهایی که در بخش ساختوساز بویژه در این سالها وجود داشته اقدام کند اما در 6 سال گذشته، براساس آمار صدور پروانه توسط شهرداریها، 300 هزار واحد مسکن توسط مردم ساخته شده است.
گفته میشود تعداد مسکن موجود متناسب با تعداد خانوار نیست.
بر اساس اعلام مرکز آمار، تعداد خانههای موجود بیش از 2 میلیون واحد از تعداد خانوار بیشتر است (آمار سال 95). در بازنگری طرح جامع مسکن، تأمین مسکن برای جامعه هدف ما که استطاعت مالی متوسط رو به پایین دارد و قادر نیست مسکن برای خود تهیه کند، مورد نظر قرار گرفت. برنامهریزی برای جامعه هدف، خروجی برنامه طرح جامع مسکن است. بر اساس برنامه ششم، سالانه 700 هزار واحد مسکونی در شهرها و 200 هزار واحد در روستاها باید ساخته شود. این برنامه باید با سیاستها و اقدامات عملی دولت منطبق باشد تا هم عقبماندگی نیاز به مسکن شهری را برای مردم جبران کند و هم نیاز مسکن برای ازدواجهای جدید و خانهاولیها را پوشش دهد. در دولت یازدهم و دوازدهم بخشی از برنامههای مسکن مربوط به طرح جامع مسکن و بخشی از این برنامهها هم مربوط به دیدگاههای شخص وزیر قبل بود. ایشان از یک مکتب و چارچوب فکری مشخصی تبعیت میکند و همچنان در قلمفرسایی کردن به این دیدگاهها ادامه میدهند. ضرورتی نمیبینم به چارچوب بحثها و دیدگاههای وزیر قبل وارد شوم و بپردازم. اما بهخاطر آن بخش از مضرات دیدگاهها، که تصویری نامطلوب در ذهن مردم نسبت به نقش دولت در موضوع مسکن بهوجود آورده است، به آن اشاره کردم. بخشی از برنامههای مسکن در این دولت، مربوط به برنامههای وزارتخانه و شامل طرح مسکن مهر است. اهتمام دولت این بود که طرح مسکن مهری که در دولت نهم و دهم شکل گرفت به اتمام برسد. برنامه دوم وزارتخانه ایجاد امتیاز برای بانک مسکن به خاطر راهاندازی صندوق پسانداز یکم بود. از طریق این صندوق به خانهاولیها برای خرید خانه، کمک مالی میشد و بخش خصوصی و سازندگان ترغیب شدند تا با مزیت ایجادی، دست به تولید مسکن بزنند. در 7 سال گذشته بهخاطر تضاد دیدگاهی وزیر و برنامههای وزارتخانه، بخش مسکن، رکود را تجربه کرد. در دوره جدید وزارت برای اجرای مفاد برنامه ششم و طرح جامع برای ساخت سالانه 700 هزار واحد مسکن و شتابدهی به اجرای برنامهها، اهتمام به اتمام مسکن مهر در دستور کار قرار گرفت. به این ترتیب، تا قبل از پایان سال پرونده مسکن مهر بسته میشود. تعداد واحدهای مسکن مهر 2 میلیون و 200 هزار واحد بود که 780 هزار واحد در دولت دهم تحویل شد و یک میلیون و 300 هزار واحد توسط این دولت واگذار شده است. باقیمانده مسکن مهر که حدود 500 هزار واحد است تا پایان امسال واگذار میشود. برخی مسکنهای مهر پرونده قضایی دارد که از نظر حقوقی ربطی به وزارت راه و شهرسازی ندارد و بیشتر مسکنهای مشکلدار مربوط به تعاونیها و مسکنهایی است که مردم بهصورت گروهی میساختند.بدین ترتیب با حل شدن مشکل قضایی، این واحدها هم تحویل و عرضه خواهد شد.
در برنامه ای دیگر و برای دستیابی به ساخت 700 هزار مسکن هدف، ساخت 400 هزار واحد مسکن را در قالب برنامه مسکن ملی طراحی کردیم. با ساخت این 400 هزار واحد و 300 هزار واحدی که مردم ساختند، هدف برنامه ششم در ساخت 700 هزار واحد تأمین میشود که با ثبت نام مسکن ملی، پتانسیل تقاضا برای مسکن مشخص شد. زمین برای ساخت مسکن ملی در برخی شهرها آماده شده و در برخی شهرها هم آمادهسازی و تأمین زمین در حال انجام است. در اکثر شهرها فعالیت ساخت و ساز مسکن ملی شروع شده و جریانسازی تولید مسکن از این طریق شکل گرفته است. با پایدار شدن این جریان، امیدوار هستیم بازارمسکن آرامش بگیرد و مردمی که نیازمند مسکن هستند و بنیه مالی ندارند بتوانند مسکن مناسب و در چارچوب استطاعت خود را تهیه کنند.
اشاره کردید که با ثبت نام در طرح مسکن ملی، نیاز واقعی به تعداد خانهای که باید ساخته شود بهدست آمده است. با توجه به این موضوع در سالهای آینده چه تعداد خانه باید ساخته شود؟
برای مسکن ملی از ابتدا، یک میلیون و 600 هزار ثبت نام کردند که 930 هزار نفر واجد شرایط اولیه بودند. تا الان کسانی که برای مسکن ملی پرونده تشکیل داده و مشخص کردند متقاضی واقعی مسکن اند، کمتر از 400 هزار نفر هستند. با توجه به تفکیک و تحلیل آماری که از متقاضیان انجام شده، بخش زیادی از آنان را جامعه کارگری و بازنشستگان فاقد مسکن تشکیل میدهد.این ترکیب آماری نشان میدهد که نیازمندان واقعی مسکن متقاضی مسکن ملی شدهاند.
توزیع واحدهای ساخته شده بر چه اساسی است؟ توزیع در همه دهکهای متقاضی یکسان است؟
برنامه ساخت مسکن از دهک یک تا دهک هفت را پوشش میدهد. در تفاهمنامه انجام شده با سازمانهای حمایتی، 200 هزار واحد برای دهک یک و دو ساخته میشود.همچنین دهک 3 تا 7 را در سه نوع پروژه ساختوساز، پوشش میدهیم. برای اولین بار دستهبندی برای دهکها در تأمین مسکن انجام شده است که این طرحها با استطاعت مالی جامعه هدف رابطه مستقیم دارد.
در بازنگری طرح جامع مسکن که در این دولت تدوین شد به ساخت مسکن اجتماعی برای اقشار آسیبپذیر اشاره شده اما این برنامه اجرا نشد. گفته میشود ساخت مسکن اجتماعی به خاطر برنامه نوسازی بافت فرسوده کنار گذاشته شده است؟
آنچه به اسم مسکن اجتماعی شناخته میشود در فرهنگ اسلامی ما پذیرفته شده نیست. نباید برای قشر خاصی، محلههای مجزا بسازیم. باید ترکیب جمعیتی در سکونتگاه باشد و جمعیت بهصورت متنوع اسکان داده شود تا منزلت اجتماعی اقشار جامعه حفظ شود. شخصاً با نگاه و رویکرد به ساخت مسکنهای مجزا اعتماد و اعتقاد ندارم. ظرفیت سکونتگاهها باید به گونهای باشد که تنوع جمعیتی در آن ساکن باشد.
اما بافت فرسوده بحث متفاوتی است که از آن برداشتهای متضادی میشود. هدف از نوسازی بافت فرسوده، بازگرداندن جذابیت زندگی در بافتهای کهنه است تا فرصت زندگی شهری را برای ساکنان دوباره فراهم کنیم. از مردم خواستیم تا برای نوسازی خانهها پیشقدم شوند و برای تشویق مردم پرداخت وام با سود 9 درصد و صدور پروانه رایگان و تخفیف در هزینههای دیگر در دستور کار قرار گرفت. در برنامه نوسازی بافت فرسوده، نوسازی سالانه 100 هزار واحد مورد نظر بود اما در سال 98 فقط 16 هزار مالک برای نوسازی واحد خود اقدام کردند. برنامه ما نوسازی 270 محله است. سال گذشته بیش از 400 میلیارد تومان در این محلهها هزینه شد. بنابراین نوسازی بافت مانع برنامههای دیگر ساختوساز نیست.
با توجه به اینکه قیمتها در بازار مسکن توسط بخش خصوصی تعیین میشود و دولت نمیتواند دخالتی در آن داشته باشد، برای حمایت از مستأجران و کنترل قیمتهای این بازار، دولت چه ابزارهای قانونی در اختیار دارد؟
برنامه کشورهای پیشرفته برای دخالت در بازار اجاره، حمایت از سرمایهگذاری در ساخت مسکنهای اجارهای است. همچنین دولت تسهیلات ارزان قیمت و زمین رایگان در اختیار شرکتها یا سازندههای آن قرار میدهد. خانهها بهصورت دائمی اجاره داده میشود و دولت تنظیم مقررات، تعرفهها و ضوابط را تعیین میکند.
در ایران اجارهداری حرفهای اجرا نشده است. در صورتی که در قانون، اجارهداری حرفهای و راهاندازی بنگاههای اجاره آمده است. ما آییننامه اجرایی قانون را در دولت تصویب و جذابیت آن را اضافه کردیم. هر کسی تصمیم بگیرد خانه اجارهای بسازد، تسهیلات و زمین بهصورت 99 ساله به او واگذار میکنیم. اما افرادی آمدند زمین را گرفتند ولی بعد از ساخت، زمین را ملکی کردند تا بتوانند واحدها را بفروشند. از اینرو اجارهداری حرفهای هیچوقت در ایران به سرانجام نرسید. با اینکه قانون را تغییر دادیم اما باز هم کسی از این نوع ساختوساز استقبال نکرده است. بنابراین دخالت دولت در بخش اجاره بستگی به سهم و نقش دولت در ایجاد خانههای اجارهای دارد و چون تا بهحال این قانون اجرا نشده دولت هم عملاً مداخله ای در بازار اجاره نداشته است. اما با توجه به شرایط ویژهای که امسال بهوجود آمد و بهخاطر شیوع کرونا دولت تصمیم گرفت حمایتهایی را از مستأجران به عمل آورد. با شیوع و ادامه کرونا و افزایش حبابگونه نرخ اجاره، ستاد ملی مبارزه با کرونا تصویب کرد که قراردادهای اجاره تا 3 ماه پس از پایان کرونا باقی بماند. با توجه به شرایط تورمی، سقف افزایش اجارهبها تعیین شد و از محل تسهیلات کرونا هم کمک ودیعه مسکن به مستأجران نیازمند پرداخت میشود. تلاش ما این است که تسهیلات ودیعه را به عنوان سرمایه در گردش برای بخش اجاره حفظ و در سالهای آتی هم از آن استفاده کنیم.
قانون دیگری که برای ساماندهی بازار مسکن توسط سیاستگذاران دنبال میشود، دریافت مالیات از صاحبان واحدهای خالی است. با اینکه این قانون مصوب سال 95 است اما هنوز اجرا نشده است. آیا تعلل وزارت راه و شهرسازی در راهاندازی سامانه درج اطلاعات املاک، علت اجرا نشدن قانون است؟
خیر. وزارت راه کمترین نقشی در تعلل در اجرای قانون ندارد. سامانهای که به عنوان تکلیف، راهاندازی آن به وزارت راه و شهرسازی سپرده شده بخشی از قانون مالیاتهای مستقیم است. وزارت راه کمترین ارتباطی با این خواسته داشته و ما تعجب میکنیم که وظایف اجرای آن قانون را به وزارت راه و شهرسازی محول کردهاند. پروانه و پایان کار را شهرداریها صادر میکنند و عملاً اطلاعات پلاکهای خانهها را شهرداریها دارند به همین دلیل وزارت راه اطلاعاتی در مورد پلاکها در اختیار ندارد. اما در هر صورت پیگیری وزارتخانه از سال 95 تا زمانی که وزارت به من محول شد، کاری از پیش نبرده بود. اما به هر حال ما طراحی سامانه را پذیرفتیم و بهمن سال گذشته از سامانه رونمایی شد. الان اطلاعات در سامانه بارگذاری شده و سازمان امور مالیاتی به اطلاعات دسترسی دارد تا برگه مالیاتی برای مالکان واحدهای خالی صادر شود. هیچ دلیلی ندارد که تابستان امسال برگه مالیاتی برای مالکان واحدهای خالی صادر نشود. هدف قانون عرضه خانهها است تا قیمت مسکن متعادل شود. هدف دوم از اجرای قانون اخذ مالیات از خانههای خالی این بوده که از تولید خانه و عرضه نشدن آن پرهیز شود. در حقیقت قانون با هدف بازدارندگی اجرا میشود. اجرای این قانون به شفافیت و کاهش پولشویی هم کمک میکند. احتکار مسکن موجب جلوگیری از شفافیت معاملات است. البته برخی نگرانند اجرای این قانون منجر به کاهش سرمایهگذاری در بخش ساختوساز شود. اما بهخاطر شتاببخشی به جریان عرضه، ما به سازندگان اعلام کردیم برای ساخت و عرضه مسکن، زمین در اختیار آنان میگذاریم تا مشوقهای ساختوساز ایجاد کنیم. حتی اگر کسی زمین یا پروژه نیمه تمام دارد ما برای اتمام و عرضه پروژه به او کمک میکنیم. مردم در خیلی از شهرها از این مشوقها استقبال کردند. در واقع هر کسی که مسکنهای در اختیارش را عرضه کند، ما دوباره به او زمین میدهیم تا ساختوساز کند.
هرچند انتقادهایی به عملکرد دولت در بخش مسکن وارد میشود، اما در بخش حمل و نقل، با اینکه تحریمها موجب کاهش سرمایهگذاری در این حوزه زیرساختی بود، عملکرد دولت در ارزیابیها مثبت است. شما چه ارزیابی از توسعه حمل و نقل در این چند ساله دارید؟
در زیرساختهای حمل و نقل، باید رویکردها را عوض میکردیم. حوزه راه و ترابری جزو محورهای علم و فناوری محسوب میشود. در حمل و نقل هوشمند بر لبه دانش حرکت میکنیم. پایه ناوبری ماهواره و فضا است. اگر ماهواره های ناوبری نداشته باشیم از فضاهای توسعهای غفلت کردهایم. اگر ما این رویکرد را برای توسعه کشور هدف قرار ندهیم، دوکوتاهی بزرگ کردهایم. اولاً رشد نسل جوان و فرصتهای شغلی دانش بنیان آینده را از الان با تأخیر شروع کردهایم و دوم اینکه مردم از کیفیت وسایل حمل و نقل بیبهره و محروم میشوند. با این کوتاهی دو خسارت بزرگ را به نسل آینده تحمیل میکنیم. بنابراین وزارت راه و شهرسازی مکلف است توسعه در حمل و نقل را بلندپروازانه نگاه کند و اقدامات خردمندانه برایش اجرا کند. ما با این غفلت مواجه بودیم. باید در جهت پیشرفت علم و فناوری در حمل و نقل هدفگذاریهای کلان داشته باشیم. وقتی از وضع موجود تصویرسازی میکنیم میبینیم با توجه به تحریم که هدفش کور کردن مسیرها است، نباید از قابلیتهای درونی خودمان غافل باشیم. ما در توسعه فناورانه بخش هوایی و ریلی و دریایی کوتاهی کردیم و اجازه رشد صنایع در این بخشها را ندادیم. این انتقاد به عملکرد محدود به این دولت نیست و دولتهای دیگر هم از آن غفلت کردهاند.
اما با این حال دولت تلاش خوبی برای توسعه حملونقل در این چند سال انجام داد. وقتی دولت یازدهم سرکار آمد خطوط اصلی ریلی 10 هزار و 400 کیلومتر بود، اما تا پایان دولت خطوط ریلی به 14 هزار کیلومتر میرسد، که معنی آن کمتر از 40 درصد افزایش در ریلگذاری است. 5 استان در این دولت به شبکه راهآهن متصل شد و 3 استان باقیمانده بزودی به شبکه ریلی متصل میشود. با این اقدامات، ظرفیت جابهجایی بار از حدود 36 میلیون تن میتواند به سهولت به 100 میلیون تن برسد. قطارها و لکوموتیوهای داخلیسازی شده و کارخانههای زیادی که در این سالها در رکود بودند به تولید بازگشتند. امسال 2 هزار دستگاه ناوگان ریلی تولید میشود و نگاه به آینده، تحول، بهینهسازی و کیفیتبخشی به مسافرت ریلی در دستور کار است. قطارهای 5 ستارهای که اخیراً به ناوگان اضافه شده از مشابه خارجی چیزی کم ندارد. در بخش دریایی به ساخت تجهیزات بندری روی آوردهایم. در بخش هوایی با تحریم سالها صنعت هوایی، اگر قوی عمل میکردیم هواپیماهای بدنه متوسط ساخت داخل را الان قادر بودیم تولید و به دنیا عرضه کنیم. الان هم دیر نشده و با همکاری معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری و وزارت دفاع این تفکر را احیا کردهایم. در فرصت برجام هواپیماهایی خریداری شد که کمکی بود به ناوگان هوایی، بعد از آن هم هواپیماهای زیادی خریداری و وارد ناوگان شده است. در سال 98 علیرغم تشدید تحریمها، عملیات پروازی نسبت به سال 97، 10 درصد افزایش داشت. با دستاوردهای جدید شرکتهای دانشبنیان، چشمانداز و پیشبینی ما این است که در سالهای آتی با عملکرد قویتر صنعت هوایی را توسعه میدهیم.
کارآمدسازی رونق حمل و نقل هوایی، بهسازی و نوسازی فرودگاهها و کیفیت بخشی به کیفیت پروازها در دستور کار توسعه بخش هوایی است. ظرفیت جابهجایی را 10 میلیون مسافر در سال افزایش دادیم و تا پایان دولت 10 میلیون افزایش مسافر دیگر هم ظرفیت فرودگاههای ما است. از این به بعد هم افتتاح فرودگاه و سطوح پرواز جدید برای افزایش ظرفیت پذیرش مسافران در فرودگاهها را در دستور کار داریم.
در بخش جادهای، افتتاح قطعه اول آزادراه تهران- شمال بعد از بیش از 20 سال دستاورد مهمی بود. اما زمانبر بودن اجرای پروژهها خسارت زیادی بر اقتصاد تحمیل میکند. برآوردی از خسارت و زیان ساخت این آزادراه دارید؟
علت رها شدن و نیمه کار ماندن پروژهها این است که در اولویتبندیها دچار تعارضهایی میشویم. بخش مهندسی و ساخت و عمران ما توان زیادی دارد اما همیشه طوری نشان داده میشود که خارجیها توان بسیار بالاتری دارند. مغایرتهای دیدگاهی، اولویتبندیها و تعارضها است که طرحها و پروژهها را با مشکل مواجه میکند. آزادراه تهران- شمال در سال 64 طرح موضوع شد، سال 69 اقدامات اولیه و مطالعات انجام شده و سال 75 اولین زمان شروع عملیات اجرای آن بوده است. همین که سال 75 کار شروع شده یک سال بعد یعنی سال 76 دولت تغییر کرده و به دنبال آن اولویتها هم تغییر کرده است. تا سال 84 که دولت تغییر کرده و دوباره اولویتها عوض شده است... در پروژه تهران-شمال، اولویت اول، ساخت منطقه 4 بوده که از چالوس تا مرزنآباد است. 20 کیلومتر این منطقه سال 84 افتتاح شد. تا سال 93 حجم پیشرفت کار منطقه یک، 17 درصد بود در حالیکه این منطقه با کاهش 60 کیلومتری مسیر، مهمترین منطقه است. شرکتهای خارجی در این پروژه حدود 7 درصد کار کرده بودند و قبل از آن هم شرکتهای ایرانی که عمدتاً شرکتهای وابسته به بنیاد مستضعفان بود 9 درصد کار را پیش برده بود. اجرای این پروژه از سال 95 بهصورت جدید شروع شد. کاری که در سال 98 تحویل داده شد تقریباً در نیمه 97 حدود 78 درصد پیشرفت داشت. با همت شرکتهای ایرانی که عمدتاً متعلق به بنیاد یا بخش خصوصی هستند، در یک ماراتن سنگین و فاخر مهندسی در یک سال 22 درصد پیشرفت کار را انجام دادند. افتتاح منطقه یک از لحاظ تقویمی 24 سال طول کشیده بود و پیشرفت عملیات اجرایی آن در 20 سال 17 درصد بود اما باقیمانده آن در 6 سال ساخته شد. این رکوردی در ساخت پروژه بود. در حال حاضر 2 منطقه دیگر باقی مانده که بخش مهم منطقه 2 و باند رفت تا پایان سال آینده افتتاح میشود. در منطقه 3 هم فعلاً با سرمایهگذاران در حال مذاکره هستیم. اینکه سؤال میشود خسارت دیرکرد پروژه چقدر بوده، میشود آن را تحلیل و اظهارنظر کرد.
خسارت را اعلام نمیکنید؟
ترجیح میدهم وارد بحث برآورد خسارت نشوم.
ارزیابی از کمکاری پیمانکاران در ساخت آزادراه تهران-شمال صورت گرفته است؟
فعلاً برای ارزیابی کم کاری و خسارتی که برخی پیمانکاران به پروژه وارد کردند، ورود پیدا نکردیم باید واکاوی کنیم ببینیم چه میشود.
اما برای تسهیل رفت و آمد از تهران به شمال، اقدامات خوبی انجام شده است. 5 جاده بهصورت همزمان در حال توسعه و ساخت در این منطقه است.4 بانده شدن فیروزکوه، پیشرفت 70 درصدی توسعه هراز، بهسازی جاده چالوس، آزادراه تهران-شمال و جاده قزوین - الموت - تنکابن رفتوآمد به شمال کشور را تسهیل میکند. نکته مهم برای ما مدیریت کاهش معطلی مردم در این مسیر است. میزان توقف مردم در جاده کاسته شده است. اگر قطعه دوم آزادراه تهران - شمال راهاندازی شود دستیابی به شمال کشور راحتتر است. برای دستیابی به شمال، فرودگاه ساری توسعه یافته و باند جدید فرودگاه رامسر را افتتاح کردیم. همچنین شرکت هواپیمایی خاص تأسیس شده تا از فرصت هواپیمایی در این مسیر بیشتر استفاده شود. قطار گردشگری به شمال راه اندازی شده است. برای رفع گلوگاه آزادراه قزوین-رشت، 8 و نیم کیلومتر که تمام پل و تونل و مسیر سخت و طاقتفرسا است، را در حال ساخت داریم. همچنین قطار رشت هم نقش مهمی در تسهیل رفت و آمد به شمال کشور دارد.
آلبوم خانوادگی ناصرالدین شاه پس از ۵ ماه پیدا شد
کاشیهای کاخ جهانی گلستان فرو ریخت
زهرا کشوری
خبرنگار
بخشی از کاشیهای کاخ گلستان ریخت تا این اثر ثبت جهانی شده در یونسکو یک بار دیگر در صدر اخبار نگرانکننده رسانهها بنشیند. پیش از فرو ریختن کاشیها، گم شدن آلبوم عکس قاجاری در این کاخ به نگرانی فعالان حوزه میراث فرهنگی دامن زده بود، البته همزمان با نگارش این گزارش، کاخ گلستان خبر از پیدا شدن آلبوم مفقود شده داد. این آلبوم که حاوی ۱۰۰ عکس از زنان ناصرالدین شاه و برخی خدمه دربار و حرمسرای او است، پنج ماه پیش گم شد. کاخ در ۵ ماه گذشته درباره گم شدن آلبوم عکس قاجاری سکوت کرده بود، تا این که نزدیک به ۱۰ روز پیش خبر به رسانهها درز کرد. وقتی خبر به رسانهها رسید مسئولان کاخ سکوت خود را شکستند و خبر دادند که پنج ماه است که آلبوم عکس خانوادگی ناصرالدین شاه گم شده است. برخی از این عکسها توسط شاه قاجار عکاسی شده است. گویا این آلبوم در جایی دور از دسترس افتاده بود!
داستان گم شدن آلبوم خانه سلطنتی با گم شدن جام سفالین شهر سوخته شباهتهای بسیاری دارد. از این جام سفالی به عنوان نخستین تصاویر متحرک جهان یاد میکنند. این جام پنج هزار ساله سال ۹۴ گم شد. جام بعد از اطلاعرسانی و پیگیریهای رسانهای در جایی دور از دسترس پیدا شد. آن زمان گمانهزنیها این فرضیه را مطرح کرد که جام توسط فردی برداشته شده و با توجه به رسانهای شدن آن، بازگردانده شده است. برخی از افراد در آن زمان متهم به پنهان کردن جام ۵ هزار ساله
با هدف خروج آن از کشور شدند اما این مسأله هرگز اثبات نشد. جام در موزه ملی قرار گرفت و مسأله هم به مرور زمان فراموش شد. حال این سؤال پیش میآید که آیا گم و پیدا شدن آلبوم خانه سلطنتی هم مشابه چنین سناریویی بوده است؟!
کاشیهای ۱۰ ساله فرو ریخت
مدتی است فیلمی در فضای مجازی دستبهدست میشود که نشان از ریزش بخشی از آجرهای لعابدار پله کریمخانی کاخ گلستان دارد.
در این میان جبار آوج (معاون اجرایی کاخ گلستان) که مسئولیت کارگاههای مرمتی این مجموعه را نیز دارد به ایلنا میگوید: «این موضوع را میتوان از چند جهت مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه کاخ گلستان حدود ۷ هزار مترمربع کاشیکاری در تکنیکهای مختلف مانند هفت رنگ، معقلی، معرق، کاشی برجسته و... در محوطه خود دارد. این وسعت کاشیها که در محوطه کاخ گلستان قرار دارد همواره در معرض عوامل محیطی و جوی و از همه بدتر در معرض برخورد مردم و بازدیدکنندگان قرار دارند. در عین حال کاخ گلستان دارای فضای سبز وسیعی است که مملو از پرندگان است. تمام این عوامل، کاشیهای کاخ گلستان را در معرض آسیب قرار میدهند. وظیفه ما نیز آن است که مدام وضعیت کاشیها را پایش و بررسی کنیم تا بخشهایی که سست شدهاند یا در معرض خطر قرار دارند را تا جایی که برای ما مقدور است و بودجه به ما این امکان را میدهد، قبل از سقوط و قبل از آنکه اتفاقی برایشان بیفتد، نجات دهیم و مرمت کنیم. او میگوید: باتوجه به امکانات موجود برای ما این امر میسر نیست که هر روز بتوانیم این کاشیها را پایش کنیم. ضمن آنکه، شخصی که این کاشیها را پیدا کرده بود در اسرع وقت به مدیریت اطلاع داد و مدیر به محض مطلع شدن دستور انتقال کاشیها را به کارگاه مرمت داد.
خبرنگار
بخشی از کاشیهای کاخ گلستان ریخت تا این اثر ثبت جهانی شده در یونسکو یک بار دیگر در صدر اخبار نگرانکننده رسانهها بنشیند. پیش از فرو ریختن کاشیها، گم شدن آلبوم عکس قاجاری در این کاخ به نگرانی فعالان حوزه میراث فرهنگی دامن زده بود، البته همزمان با نگارش این گزارش، کاخ گلستان خبر از پیدا شدن آلبوم مفقود شده داد. این آلبوم که حاوی ۱۰۰ عکس از زنان ناصرالدین شاه و برخی خدمه دربار و حرمسرای او است، پنج ماه پیش گم شد. کاخ در ۵ ماه گذشته درباره گم شدن آلبوم عکس قاجاری سکوت کرده بود، تا این که نزدیک به ۱۰ روز پیش خبر به رسانهها درز کرد. وقتی خبر به رسانهها رسید مسئولان کاخ سکوت خود را شکستند و خبر دادند که پنج ماه است که آلبوم عکس خانوادگی ناصرالدین شاه گم شده است. برخی از این عکسها توسط شاه قاجار عکاسی شده است. گویا این آلبوم در جایی دور از دسترس افتاده بود!
داستان گم شدن آلبوم خانه سلطنتی با گم شدن جام سفالین شهر سوخته شباهتهای بسیاری دارد. از این جام سفالی به عنوان نخستین تصاویر متحرک جهان یاد میکنند. این جام پنج هزار ساله سال ۹۴ گم شد. جام بعد از اطلاعرسانی و پیگیریهای رسانهای در جایی دور از دسترس پیدا شد. آن زمان گمانهزنیها این فرضیه را مطرح کرد که جام توسط فردی برداشته شده و با توجه به رسانهای شدن آن، بازگردانده شده است. برخی از افراد در آن زمان متهم به پنهان کردن جام ۵ هزار ساله
با هدف خروج آن از کشور شدند اما این مسأله هرگز اثبات نشد. جام در موزه ملی قرار گرفت و مسأله هم به مرور زمان فراموش شد. حال این سؤال پیش میآید که آیا گم و پیدا شدن آلبوم خانه سلطنتی هم مشابه چنین سناریویی بوده است؟!
کاشیهای ۱۰ ساله فرو ریخت
مدتی است فیلمی در فضای مجازی دستبهدست میشود که نشان از ریزش بخشی از آجرهای لعابدار پله کریمخانی کاخ گلستان دارد.
در این میان جبار آوج (معاون اجرایی کاخ گلستان) که مسئولیت کارگاههای مرمتی این مجموعه را نیز دارد به ایلنا میگوید: «این موضوع را میتوان از چند جهت مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه کاخ گلستان حدود ۷ هزار مترمربع کاشیکاری در تکنیکهای مختلف مانند هفت رنگ، معقلی، معرق، کاشی برجسته و... در محوطه خود دارد. این وسعت کاشیها که در محوطه کاخ گلستان قرار دارد همواره در معرض عوامل محیطی و جوی و از همه بدتر در معرض برخورد مردم و بازدیدکنندگان قرار دارند. در عین حال کاخ گلستان دارای فضای سبز وسیعی است که مملو از پرندگان است. تمام این عوامل، کاشیهای کاخ گلستان را در معرض آسیب قرار میدهند. وظیفه ما نیز آن است که مدام وضعیت کاشیها را پایش و بررسی کنیم تا بخشهایی که سست شدهاند یا در معرض خطر قرار دارند را تا جایی که برای ما مقدور است و بودجه به ما این امکان را میدهد، قبل از سقوط و قبل از آنکه اتفاقی برایشان بیفتد، نجات دهیم و مرمت کنیم. او میگوید: باتوجه به امکانات موجود برای ما این امر میسر نیست که هر روز بتوانیم این کاشیها را پایش کنیم. ضمن آنکه، شخصی که این کاشیها را پیدا کرده بود در اسرع وقت به مدیریت اطلاع داد و مدیر به محض مطلع شدن دستور انتقال کاشیها را به کارگاه مرمت داد.
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار مطرح کرد
ورود 110 هزار میلیارد تومان نقدینگی تازه واردها به بازار سرمایه
حسن قالیباف اصل، رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار دیروز در پانزدهمین جلسه هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران گفت: بازار سرمایه جایگاه بالایی در اقتصاد ملی باید داشته باشد و سالها این جایگاه را نداشت اما خوشبختانه الان بازار رشد پیدا کرده است. البته تعبیر میشود که فقط قیمتها بالا رفته، اما به نظرم این هم مقدمهای است برای اینکه بازار سرمایه در اقتصاد کشور بیشتر مورد توجه قرار گیرد. وقتی اصل 44 اجرا میشود بحث این بود که اینها شرکتهای دولتی هستند که در بازار واگذار میشوند ولی خود همین واگذاریها باعث شد که بازار متحول و وزن بازار در اقتصاد ملی بیشتر شود.
صدور 4.5 میلیون کد معاملاتی در سال جاری
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار افزود: الان افراد زیادی در بازار سرمایه حضور پیدا کردهاند، براساس آمار در کل سال گذشته 820 هزار کد معاملاتی صادر شده بود. البته نسبت به سالهای گذشته عدد بسیار متفاوت بود. بهعنوان مثال در سال 97 در مجموع 100 هزار کد معاملاتی صادر شده بود. این در حالی است که اگر در سالهای قبل 50 تا 60 هزار کد صادر میشد میگفتیم که این عدد بالا است و امسال از ابتدای امسال حدود 4.5 میلیون کد جدید در بازار سرمایه صادر شده است که این نشان میدهد مردم الان این بازار را بهعنوان یک بازار سرمایهگذاری میدانند و پول مردم وارد این بازار میشود.
سرمایه 10 تا 15 میلیونی تازه واردان
قالیباف با بیان اینکه تقاضای بزرگی وارد بازار شده است، گفت: براساس مطالعات ما 50 تا 60 درصد تازه واردهای بازار سرمایه، سرمایهای حدود 10 تا 15 میلیون تومان وارد بازار میکنند و هر روز نیز حدود 100 تا 120 هزار کد معاملاتی توسط شرکت سپردهگذاری مرکزی صادر میشود واین بدان معناست که هزار و 500 تا 2 هزار میلیارد تومان پول جدید وارد بازار میشود و مشاهده وضعیت بازار سرمایه از ابتدای سال حاکی از آن است که حدود 100 تا 110 هزار میلیارد تومان پول جدید توسط تازه واردها وارد بازار سرمایه شده است.رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار با بیان اینکه این رقم، بسیار زیاد و قابل توجه است، بیان داشت: سال گذشته در مجموع 35 هزار میلیارد تومان پول تازه واردها وارد بازار بورس شده بود.
تناسب ورود نقدینگی جدید با عرضههای جدید
به گزارش فارس، وی بیان داشت: در گذشته چنین ارقامی وارد بازار سرمایه نمیشد و باید عنوان کرد که این ارقام نقدینگی در هر بازاری وارد شود قاعدتاً باعث تورم و رشد قیمتها در آن بازارها میشود در حالی که اکنون این نقدینگی در بازار سرمایه گردش میکند و قاعدتاً باید یک برنامهریزی شود که این نقدینگی در این بازار بماند و لذا به همان میزان که نقدینگی جدید وارد بازار میشود از سمتی هم عرضه جدید وارد بازار شود تا این نقدینگی حذف شود.
قالیباف اظهار داشت: واقعیت این است که از اول سال براساس اقدامات انجام شده، اقدام ما این بوده که سهم عرضه را تقویت کنیم و لذا به همان میزان که پول وارد بازار میشود از طرف دیگر سمت عرضه نیز تقویت شود و لذا موضوعی را که ما پیگیری کردیم افزایش سهام شناوری است؛ اکنون سهام شناوری شرکتها، بالاتر از 27 درصد است در حالی که جای رشد دارد. قالیباف اظهار داشت: شرکتی که وارد بورس میشود از آنجا که سهام آن بهصورت ریز بین سهامدارانش تقسیم میشود لذا حتی بعضی از شرکتها با 35 درصد و 30 درصد 5 عضو هیأت مدیره دارد.وی بیان داشت: در بازار سرمایه کاری انجام دادیم و آن است که برای اولین بار شرکتها را مجاز کردهایم که وقتی در بورس پذیرش میشوند بتوانند سهام ممتاز داشته باشند.
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار اظهار داشت: در سال جاری برای شرکتهای زیر نظر دستگاههای دولتی و زیر نظر نهادهای دولتی غیر عمومی که امین اموال آنها دولت است دولت مصوبهای داشت مبنی بر اینکه حداقل سهام شناور این شرکتها 25 درصد باشد. وی با اشاره به گلایهمندی بعضی از شرکتها در خصوص فرآیند طولانی پذیرش در بورس، گفت: به اعتقاد من فرآیند طولانی نیست بلکه بعضی از شرکتها برای حضور در بازار سرمایه آماده نیستند و صورتهای مالی خود را نمیتوانند بموقع ارائه دهند در حالی که شرکتی که وارد بورس میشود باید مورد اعتماد مردم جامعه باشد، لذا شرکتی اگر آماده باشد زمان پذیرش آن در بورس بیش از یک ماه طول نمیکشد.
وی با بیان اینکه، «با توجه به سرعت بخشی در امر پذیرش شرکتها در بازار سرمایه، در یک ماه گذشته در فرابورس تهران حدود 10 شرکت پذیرش شده است و در حال حاضر نزدیک 100 شرکت درخواست پذیرش در فرابورس را دارند و حدود 50 شرکت نیز درخواست پذیرش در بورس تهران را دارند و هر هفته نیز 2 عرضه در بازار سرمایه انجام میشود»، اظهار کرد: آزادسازی سهام عدالت هم یک فرصت است و مشمولان سهام عدالت 49 میلیون و 150 هزار نفر هستند که با توجه به بحث قابل معامله شدن سهام عدالت در بازار سرمایه که 30 درصد روش مستقیم را انتخاب کردهاند باز هم یک فرصت بزرگ برای اقتصاد کشور است.
تقویت مالی اقشار متوسط جامعه با ورود به بازار سرمایه
قالیباف اصل با بیان اینکه در طول سالهای گذشته زیاد شنیده میشود که طبقه متوسط در کشور کم شده است، بیان داشت: به نظرم بازار سرمایه جایی است که میتواند قشر و طبقه متوسط را در کشور تقویت کند زیرا مردم با حضور در بازار سرمایه، سهامدار بنگاههای سرمایهای میشوند و کارآفرین هم کار میکند و با طرحهای توسعهای هم مردم منتفع میشوند و هم نهایتاً اقتصاد کشور منتفع میشود. رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار با بیان اینکه درد اقتصادی کشور این است که بنگاه بزرگ نداریم، گفت: بنگاهها برای اینکه بزرگ شود باید سهامی عام باشند و لذا برای این منظور باید به بازار سرمایه وارد شوند و لذا راه حل این است که حتماً بنگاهها ساختار سهامی عام داشته باشند و تأمین مالی عام داشته باشند که البته روش تأمین مالی روش تأمین مدرن است و در دنیا پذیرفته شده است.وی بیان داشت: بنگاههای ما باید بزرگ شوند و اگر میخواهیم که در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشیم باید بنگاههای اقتصادی ما بزرگ شوند و معمولاً همه کشورها به بنگاههای اقتصادی بزرگ خود افتخار میکنند لذا ما هم مانند کشورهای مختلف باید به این سمت حرکت کنیم و بازار سرمایه مسیر خوبی است برای اینکه شرکتها بزرگ شوند. اما اول باید شرکتها نشان دهند که مورد اعتماد جامعه سهامداری هست و اگر این را ثابت کردند آنگاه مسیر تأمین مالی و بزرگ شدن آنها باز میشود و ما نیز در بازار سرمایه از این موضوع استقبال میکنیم.
مسئولیت سود و زیان در بازار سرمایه به عهده سهامدار است
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار اظهار داشت: سرمایهگذاری که وارد بازار سرمایه میشود مطمئناً با اطلاعات و آموزش وارد این بازار میشود و کسی که وارد بازار سرمایه میشود مسئولیت سود و زیان را پذیرفته است و سود و زیان برای خودش است ضمن اینکه بازار سرمایه یک بازار بدون ریسک نیست. وی در مورد اینکه برخی میگویند بورس نیز به سرنوشت مؤسسات مالی گرفتار میشود بیان داشت: بازار بورس یک بازار سازمان یافته است در حالی که در مؤسسات مالی به سپردهگذار تعهد سود ثابت داده شده بود در حالی که در بازار سرمایه مسئولیت سود و زیان به عهده فرد است و به نظرم در جمعهای حرفهای نباید این مسائل مطرح شود و قطعاً مسئولیت سود و زیان بر عهده خریدار سهام است و ضمن اینکه بازار سرمایه فقط سهام نیست بلکه یک بخشی سهام است در بازار سرمایه انواع ابزارها را داریم و کسی که وارد بازار سرمایه میشود باید تصمیم بگیرد که چه درجهای از ریسک را میتواند تحمل کند. قالیباف اصل بیان داشت: اکنون صندوقهای با درآمد ثابت، صندوقهای مختلط و همچنین صندوق سهامی داریم که انتخاب سهامدار است که در کدام یک ورود یابد و لذا ریسک آن را نیز باید بپذیرد. وی در مورد ریزش احتمالی بازار سرمایه بیان داشت: ذات بازار افت و خیز است و قاعدتاً سرمایهگذار با آگاهی وارد بازار شده است.
کارشناسان فاوا در گفت و گو با «ایران»:
تولیدمحتوا در شبکه ملی اطلاعات 4 میلیون شغل ایجاد می کند
سوسن صادقی
خبرنگار
شبکه ملی اطلاعات دارای سه لایه زیرساخت، خدمات و محتواست که از سوی مرکز ملی فضای مجازی مسئولیت هر بخش به یکی از دستگاهها سپرده شده است. این شبکه در لایه محتوا به نظر میرسد آنچنان نتوانسته رشد قابل قبولی داشته باشد. در همین راستا روزنامه «ایران» به سراغ کارشناسان این حوزه و سرپرست معاونت امور محتوایی مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفته و نظر آنها را درباره وضعیت لایه محتوا روی شبکه ملی اطلاعات جویا شده است.
نبود بازار تقاضا
حسن نجفی سولاری، کارشناس فضای مجازی اعتقاد دارد محتوای بومی در کشور به اندازه کافی تولید نشده است. اگر محتوای بومی تولید و روی شبکه ملی اطلاعات قرار بگیرد برای مردم استفاده از محتوای بومی مقرون به صرفهتر است.
نجفی سولاری به «ایران» گفت: تنها بخشی از محتواها مانند VODها و IPTVها روی شبکه ملی اطلاعات بارگذاری میشوند و بیشتر کاربران از طریق اپراتورهای تلفن همراه که اینترنت بینالملل ارائه میدهند محتوا مصرف میکنند. بنابراین با این روند مهاجرت از اینترنت بین الملل به شبکه ملی اطلاعات رخ نمیدهد. این کارشناس فضای مجازی با بیان اینکه طبق برنامه ششم توسعه قرار بود تولید محتوای بومی 10 برابر شود و این اتفاق نیفتاده، گفت: در مسیر تولید محتوا نواقص زیادی وجود دارد چون تولید محتوای بومی برای تولیدکنندگان آن صرفه اقتصادی ندارد. باید برای تولیدمحتوا بازار تقاضا ایجاد کرد تا برای تولیدکننده آن صرفه اقتصادی داشته باشد و با انتشار آن به درآمدزایی برسد. این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه تولید محتوا در کشور نیاز به سازماندهی دارد و بهنظر میرسد هنوز این اتفاق نیفتاده، افزود: ما افراد توانمند و تحصیلکرده و با دانش زیادی در رشتههای مختلف در کشور داریم و آنها میتوانند در 44 گونه مختلف محتوا تولید کنند ولی باید آنها را سازماندهی کرده و با تشکیل شبکهای امکانات لازم و تکنولوژی مربوطه آن را در اختیار آنها قرار دهیم. باید فارغالتحصیلان این رشتهها را در شبکهای دور هم گردآوری کرد سپس به آنها آموزش داد از سوی دیگر باید تولید محتوا را برای آنها سودآور کرد تا بتوانند درآمد کسب کرده و به کار خود ادامه دهند. نجفی سولاری اعتقاد دارد باید مسئولان تولید محتوا مانند وزارت ارشاد، حامی تولیدکنندگان محتوا در کشور باشند و زیرساختهای فنی را برای تولیدکنندگان محتوا در کشور فراهم کنند. آنها نیاز به مرکز دادهای برای ذخیرهسازی محتواها در داخل کشور دارند. این استاد دانشگاه معتقد است اگر شبکهای از تولیدکنندگان محتوا در کشور شکل بگیرد، با این اقدام میتوان 2 تا 4 میلیون شغل ایجاد کرد و تولید ناخالص ملی کشور را افزایش داد.
نبود مالکیت معنوی مانع بزرگ
خسرو سلجوقی، کارشناس تولید محتوا در کشور، وضعیت تولید محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات را مناسب ندانسته و به «ایران» گفت: به نظر میرسد برنامه مشخصی برای تولید محتوا روی این شبکه از سوی متولیان امر وجود ندارد. به همین دلیل به میزانی که بستر در شبکه ملی اطلاعات فراهم شده، تولید محتوا به اندازه کافی تولید نشده است از اینرو روند تولید محتوای فاخر در کشور ما بخوبی انجام نمیشود.
سلجوقی درباره اینکه برای تولید محتوای فاخر بجز فراهم کردن بستر لازم، به چه عوامل دیگری نیز نیاز است، گفت: برای ایجاد انگیزه برای تولید محتوا باید بازار خرید و فروش ایجاد شود و ایجاد این بازار در گرو قانونمند کردن مالکیت معنوی یا همان کپی رایت است از آنجایی که این قانون در کشور ما اجرایی نشده است برای ذینفعان ورود در این حوزه مقرون به صرفه نیست. وی با بیان اینکه درست است که وزارت ارتباطات فقط مسئول فراهم کردن زیرساخت شبکه ملی اطلاعات است و در تولید محتوا نقشی ندارد، افزود: شبکه ملی اطلاعات از ابتدا بهدرستی و یکپارچه طراحی نشده و بیشتر روی زیرساخت متمرکز شده و برای بخشهای محتوا، خدمات، قوانین و مقررات تأملی نشده به همین دلیل باید برنامه شبکه ملی اطلاعات اصلاح و وظایف دستگاهها دوباره به روشنی تعریف شود.
ایران پیشرو در منطقه
«تولید محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات در حال انجام است و هماکنون شاهد تولید محتوا به دو شکل از تولیدکنندگان حرفهای و مردم هستیم.»
محمدصادق افراسیابی، سرپرست معاونت امور محتوایی مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان مطلب فوق به «ایران» گفت: تولیدکنندگان حرفهای محتوا از مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد مجوز گرفتهاند و تا پایان سال 98 حدود 748 مؤسسه در حوزه تولید محتوای صوت و تصویر و چند رسانهای فعالیت دارند. علاوه بر این، 5 هزار و 611 رسانه برخط و مؤسسه فعال هستند و به این آمار باید رسانههای خبری که از معاونت مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسات فعال در حوزه نشر الکترونیک کتاب که مجوز خود را از معاونت فرهنگی این وزارتخانه دریافت کردهاند، اضافه کرد.
افراسیابی افزود: شاید کشور ما در زمینه تولیدمحتوا نسبت به اروپا ضعیفتر باشد اما نسبت به کشورهای منطقه از وضعیت مطلوبی برخوردار است و بخشی از محتوای دیجیتالی تولید شده مؤسسات فرهنگی در قالب نرمافزار به کشورهای همسایه صادر شده یا از طریق رسانههای برخط و اپلیکیشنهای چندزبانه در سایر کشورهای جهان به فروش میرسد. حتی در نشست کشورهای عضو اکو در سال 97، اعضا به اینکه کشور ما در تولید و نشر محتوا در فضای مجازی پیشرو است، اذعان کردند و در همین راستا مقرر شد اتحادیه ناشران دیجیتال عضو اکو راهاندازی شود که قرار است بزودی هیأت مدیره آن تعیین و کارها اجرایی شود.
افراسیابی به شکل دوم تولید محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات که همانا از سوی مردم انجام میشود، اشاره کرد و گفت: برنامه بلندمدت 5 ساله تحول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای پیشرانی در فضای مجازی از سوی معاون اول رئیس جمهوری رونمایی شد که قرار است پویشهای تولید محتوا برگزار شود تا مردم به تولید و نشر محتوا در شبکههای اجتماعی ترغیب شوند.
وی افزود: در پنج پویشی که با حمایت مرکز رسانههای دیجیتال در سال 98 برگزار شد، نزدیک به 100 هزار محتوا روی بستر شبکه ملی اطلاعات تولید شد اما تعداد محتوایی که از سوی مردم تولید شده خیلی بیشتر از این تعداد است. از سوی دیگر قرار است در سال 99 نیز 25 پویش تولید محتوا را در بخشهای ملی، منطقهای و استانی برگزار کنیم که انتظار میرود در هر پویش حداقل 50 هزار اثر از سوی مردم تولید شود. سرپرست معاونت امور محتوایی مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه برای تولیدمحتوای فاخر باید شبکه سازی، مقرراتگذاری و قانون کپی رایت نیز صورت بگیرد، گفت: ایجاد کنسرسیوم تولید و نشر محتوا و تشکیل شبکههای موضوعی تولید محتوا در فضای مجازی در دستور کار برنامه سالجاری مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد.
وی به مقرراتگذاری در حوزه محتوا هم اشاره کرد و افزود: با وجود تلاشهای زیادی که وزارت ارتباطات در زمینه مقرراتگذاری انجام داده است اما هنوز برای افزایش سهم تولیدکنندگان محتوا از محل درآمدهای ناشی از مصرف اینترنت بهدلیل استفاده مردم از محتوا، مقرراتگذاری انجام نشده و به عبارت دیگر درآمدها میان تولیدکنندگان و ناشران محتوا به شکل عادلانه توزیع نشده است. این کار نیاز به مقرراتگذاری دارد. البته مجلس نیز در این زمینه مسئولیت دارد و باید به این موضوع توجه کند. افراسیابی به دعوای صوت و تصویر فراگیر اشاره کرد و گفت: این دعوا یک دعوای داخلی میان نهادهای اجرایی است اما موضوع مقرراتگذاری برای تسهیم عادلانه درآمدهای ناشی از مصرف محتوا در فضای مجازی یک موضوعی است که نتیجه آن به بخش خصوصی برمیگردد و نتیجه آن افزایش سهم کشور در حوزه تولید محتوا است. اگر قوانین به گونهای باشد که بخش خصوصی احساس کند به او ظلم میشود وارد حوزه تولید محتوا نمیشود یا انگیزه خود را از دست میدهد، بنابراین باید هرچه زودتر این مشکلات با تعامل رفع شود.
افراسیابی با بیان اینکه عدم حمایت از کپی رایت به تولیدکنندگان لطمه وارد میکند، گفت: در این زمینه هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از گذشته اقدامهایی را انجام داده و نقاط خلأ را شناسایی کرده و در سال 99 یک اقدام تکمیلی بسیار مهم اجرا خواهد کرد که جزئیات آن بزودی اعلام می شود.
چرا کلاسهای آموزش قوانین، برای موتورسواران تعطیل نمیشود؟
موتورسواران سر کلاس کرونا
یوسف حیدری
گزارش نویس
با شیوع کرونا حتی المپیک تعطیل شد اما گویی قرار نیست کلاسهای آموزش قوانین برای موتورسواران متخلف تعطیل شود. انگار این روزها یکی از جریمههای آنها شرکت در کلاسهای آموزشی است تا حداقل به خاطر جان خودشان هم که شده خلاف نکنند.
رضا میگوید به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارک موتورم را گرفتند و برای پس گرفتنش باید یک ساعت آموزش ببینم: «وضعیت کلاس اصلاً خوب نیست؛ نه از پنجره خبری هست نه از تهویه هوا. جلوی در هم از تب سنج و مواد ضدعفونیکننده خبری نیست. در این شرایط که برای پیشگیری از شیوع کرونا همه کلاسهای آموزشی تعطیل هستند چرا باید جان موتورسواران و افسران راهنمایی و رانندگی به خطر بیفتد؟ هر روز از ترس اینکه افسر جلوی ما را نگیرد مجبوریم ورود ممنوع برویم یا از پیادهرو فرار کنیم، البته آنها حق دارند و ما نباید تخلف کنیم اما نمیشود که برای جلوگیری از تخلف مردم را بیمار کرد.»
رضا یکی از چند موتورسواری است که به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارکش توسط افسر راهنمایی و رانندگی ضبط شده و برای پس گرفتن آن باید در کلاس آموزشی شرکت کند. او به ناراحتی افسران راهنمایی و رانندگی از برپایی این کلاسهای اجباری هم اشارهای میکند و میگوید: «سهشنبه هفته گذشته در مسیر برگشت وقتی پشت چراغ قرمز ایستاده بودم افسر راهنمایی و رانندگی به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارک موتورم را گرفت. برگهای به من داد که در آن نوشته شده بود باید در کلاس توجیهی شرکت کنم. صبح روز بعد وقتی به راهنمایی و رانندگی منطقه رفتم چند موتورسوار دیگر را هم دیدم که مشکل من را داشتند و آنها هم مثل من دنبال مدارک موتورشان بودند. قرار بود کلاس در یک اتاق کوچک که پنجره هم نداشت برگزار شود که ما اعتراض کردیم.»
یکی از افسران آموزش راهنمایی و رانندگی میگوید: «ما خودمان هم از این وضعیت ناراحتیم خود من در همین کلاسها کرونا گرفتم و متأسفانه همسر و دخترم را هم مبتلا کردم که خدا را شکر به خیر گذشت. راستش را بخواهید من و همکارانم موتور کمتری را توقیف میکنیم تا لااقل کلاس با تعداد شرکتکننده کمتری برگزار شود.»
امیرحسین که دو ماسک روی هم زده میگوید: «باور کنید اگر با موتور کار نمیکردم هیچ وقت دنبال مدارکم نمیرفتم من پیک هستم و با موتور کار میکنم. این روزها هم کار ما بیشتر شده و مردم ترجیح میدهند خرید روزانهشان را با پیک انجام دهند. الان هم که هوا خیلی گرم است و گاهی اوقات فراموش میکنم کلاه ایمنی روی سرم بگذارم. چند روز قبل افسر راهنمایی و رانندگی مدارک موتورم را گرفت و گفت باید در کلاس آموزشی شرکت کنم. قبلاً هم دو بار در این کلاسها شرکت کردهام. قوانین راهنمایی و رانندگی و تخلفاتی را که نباید موتورسواران مرتکب شوند، با فیلم و عکس آموزش میدهند. اما الان در شرایطی که همه روی فاصلهگذاری اجتماعی تأکید میکنند واقعاً این کلاسهای آموزشی توجیهی ندارد یا لااقل به این شکل نباید برگزار شود.»
او هم تأکید میکند که کسی برای ورود به کلاس تب سنجی نمیکند و از مواد ضدعفونیکننده هم خبری نیست: «همه میتوانند ناقل باشند و در کلاس اگر یک نفر سرفه کند ممکن است همه را مبتلا کند. خود مأموران راهنمایی و رانندگی منطقه بیشتر از همه ما در خطر هستند و خودشان تأکید میکنند که برگزاری این کلاسها با توجه به افزایش تخلفات موتورسواران کار درست و مناسبی است اما شکل برگزاری و زمان آن مناسب نیست. به گفته افسر آموزش، دستورالعمل برگزاری کلاسها ابلاغ شده و همه مناطق باید این کلاسها را برگزار کنند.»
سعید هم مثل بقیه برای گرفتن مدارک موتورسیکلت به راهنمایی و رانندگی منطقه رفته و حالا میگوید تنها شانسی که داریم توقیف نشدن موتور است وگرنه برای پس گرفتن موتور باید علاوهبر کلاس آموزشی به دفاتر خدمات و پارکینگ هم برویم: «باور کنید بیشتر از خودم دلم به حال مأموران راهنمایی و رانندگی میسوزد. توی این هوای گرم با خطر ابتلا به کرونا باید موتورسواران و رانندههای متخلف را متوقف کنند و برایشان کلاس آموزشی برگزار کنند. دفعه قبل افسر آموزش رعایت حال ما را کرد و بدون برگزاری کلاس مدارکمان را پس داد. ای کاش این کلاسهای آموزشی را به شکل مجازی برگزار کنند تا رفت و آمدها به راهنمایی و رانندگی مناطق کمتر شود.»
سرهنگ علی همهخانی معاون آموزش فرهنگ ترافیک پلیس راهور پایتخت در پاسخ به ضرورت و چرایی برگزاری کلاسهای آموزشی برای موتورسواران و رانندههای متخلف در شرایط کرونایی از اساس موضوع را رد می کند اما بعد به یک مورد استثنایی اشاره میکند: «از ابتدای شیوع کرونا برگزاری کلاسهای آموزشی در مناطق راهنمایی و رانندگی لغو شده است. با شیوع کرونا رویکرد این معاونت، نحوه آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی از شکل حضوری به فضای مجازی تغییر پیدا کرد و درحال حاضر محتوایهای آموزشی را در اختیار سازمانهای مردم نهاد و طرفداران ایمنی و همچنین سازمانهای دولتی و غیردولتی قرار میدهیم تا در شبکههای اجتماعی بارگذاری کنند.»
وی همچنین عنوان میکند آنچه درحال حاضر اتفاق افتاده مربوط به رسیدگی به تخلفات قبل است: «مدارک برخی از موتورسواران متخلف مدتها قبل گرفته شده و آنها هم برای حضور در کلاس مراجعه نکرده بودند. پلیس طبق قانون باید قوانین و تخلفات را به آنها متذکر شود و پلیس راهور در این زمینه تقصیری ندارد. همچنین برای موتورسوارانی که در برخی شرکتهای شناخته شده حمل و نقل عمومی کار میکنند قوانین و موارد کلاسهای آموزشی را در اپلیکیشن آنها بارگذاری میکنیم تا موتورسواران به شکل غیرمستقیم تحت آموزش قرار بگیرند. آموزش را در پلیس راهور تهران تعطیل نکردهایم و خوشبختانه آموزش در فضای مجازی بازتاب بسیاری خوبی داشته و تلاش میکنیم این کار را ادامه دهیم.»
سال گذشته 17 هزار نفر در تصادفات رانندگی جان خود را از دست دادند که بخشی از آن مربوط به موتورسوارها بودند. سال 97 در تهران 386 موتورسوار بهدلیل رعایت نکردن موارد ایمنی و استفاده نکردن از کلاه در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند. سرهنگ همهخانی با اشاره به این آمار میگوید: «ما راهنمایی و رانندگی هستیم یعنی وظیفه داریم برای رانندههای پرخطر برنامه آموزشی هم بگذاریم، راهنمایی کنیم و لزوم رعایت قوانین را یادآور شویم. بنابراین بحث فقط جریمه نیست. یکی از برنامههای پلیس راهور هم برگزاری کلاسهای آموزشی برای جوامع هدف است. این آموزش در مراکز مختلف فرهنگی و اداری و برای اقشار مختلف مردم برگزار میشود اما بعد از بالا رفتن آمار مبتلایان به کرونا همه کلاسهای آموزشی لغو شد. در این مدت تلاش کردیم به سمت و سوی فضای مجازی برویم. یکی از کلاسهای آموزشی که باید برگزار کنیم مربوط به سرویس مدارس است. محتوای آموزشی مورد نیاز این گروه را در اپلیکیشن تاکسیران بارگذاری کردیم و رانندههای سرویس مدارس بعد از دیدن برنامههای آموزشی در همین سایت آزمون میدهند و ما به پاسخهای آنها نمره میدهیم. همچنین با تعدادی از بازیکنان پرسپولیس و استقلال صحبت کردیم تا با کمک آنها شعارهای ترافیکی و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را در فضای مجازی منتشر کنیم.»
گزارش نویس
با شیوع کرونا حتی المپیک تعطیل شد اما گویی قرار نیست کلاسهای آموزش قوانین برای موتورسواران متخلف تعطیل شود. انگار این روزها یکی از جریمههای آنها شرکت در کلاسهای آموزشی است تا حداقل به خاطر جان خودشان هم که شده خلاف نکنند.
رضا میگوید به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارک موتورم را گرفتند و برای پس گرفتنش باید یک ساعت آموزش ببینم: «وضعیت کلاس اصلاً خوب نیست؛ نه از پنجره خبری هست نه از تهویه هوا. جلوی در هم از تب سنج و مواد ضدعفونیکننده خبری نیست. در این شرایط که برای پیشگیری از شیوع کرونا همه کلاسهای آموزشی تعطیل هستند چرا باید جان موتورسواران و افسران راهنمایی و رانندگی به خطر بیفتد؟ هر روز از ترس اینکه افسر جلوی ما را نگیرد مجبوریم ورود ممنوع برویم یا از پیادهرو فرار کنیم، البته آنها حق دارند و ما نباید تخلف کنیم اما نمیشود که برای جلوگیری از تخلف مردم را بیمار کرد.»
رضا یکی از چند موتورسواری است که به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارکش توسط افسر راهنمایی و رانندگی ضبط شده و برای پس گرفتن آن باید در کلاس آموزشی شرکت کند. او به ناراحتی افسران راهنمایی و رانندگی از برپایی این کلاسهای اجباری هم اشارهای میکند و میگوید: «سهشنبه هفته گذشته در مسیر برگشت وقتی پشت چراغ قرمز ایستاده بودم افسر راهنمایی و رانندگی به خاطر نداشتن کلاه ایمنی مدارک موتورم را گرفت. برگهای به من داد که در آن نوشته شده بود باید در کلاس توجیهی شرکت کنم. صبح روز بعد وقتی به راهنمایی و رانندگی منطقه رفتم چند موتورسوار دیگر را هم دیدم که مشکل من را داشتند و آنها هم مثل من دنبال مدارک موتورشان بودند. قرار بود کلاس در یک اتاق کوچک که پنجره هم نداشت برگزار شود که ما اعتراض کردیم.»
یکی از افسران آموزش راهنمایی و رانندگی میگوید: «ما خودمان هم از این وضعیت ناراحتیم خود من در همین کلاسها کرونا گرفتم و متأسفانه همسر و دخترم را هم مبتلا کردم که خدا را شکر به خیر گذشت. راستش را بخواهید من و همکارانم موتور کمتری را توقیف میکنیم تا لااقل کلاس با تعداد شرکتکننده کمتری برگزار شود.»
امیرحسین که دو ماسک روی هم زده میگوید: «باور کنید اگر با موتور کار نمیکردم هیچ وقت دنبال مدارکم نمیرفتم من پیک هستم و با موتور کار میکنم. این روزها هم کار ما بیشتر شده و مردم ترجیح میدهند خرید روزانهشان را با پیک انجام دهند. الان هم که هوا خیلی گرم است و گاهی اوقات فراموش میکنم کلاه ایمنی روی سرم بگذارم. چند روز قبل افسر راهنمایی و رانندگی مدارک موتورم را گرفت و گفت باید در کلاس آموزشی شرکت کنم. قبلاً هم دو بار در این کلاسها شرکت کردهام. قوانین راهنمایی و رانندگی و تخلفاتی را که نباید موتورسواران مرتکب شوند، با فیلم و عکس آموزش میدهند. اما الان در شرایطی که همه روی فاصلهگذاری اجتماعی تأکید میکنند واقعاً این کلاسهای آموزشی توجیهی ندارد یا لااقل به این شکل نباید برگزار شود.»
او هم تأکید میکند که کسی برای ورود به کلاس تب سنجی نمیکند و از مواد ضدعفونیکننده هم خبری نیست: «همه میتوانند ناقل باشند و در کلاس اگر یک نفر سرفه کند ممکن است همه را مبتلا کند. خود مأموران راهنمایی و رانندگی منطقه بیشتر از همه ما در خطر هستند و خودشان تأکید میکنند که برگزاری این کلاسها با توجه به افزایش تخلفات موتورسواران کار درست و مناسبی است اما شکل برگزاری و زمان آن مناسب نیست. به گفته افسر آموزش، دستورالعمل برگزاری کلاسها ابلاغ شده و همه مناطق باید این کلاسها را برگزار کنند.»
سعید هم مثل بقیه برای گرفتن مدارک موتورسیکلت به راهنمایی و رانندگی منطقه رفته و حالا میگوید تنها شانسی که داریم توقیف نشدن موتور است وگرنه برای پس گرفتن موتور باید علاوهبر کلاس آموزشی به دفاتر خدمات و پارکینگ هم برویم: «باور کنید بیشتر از خودم دلم به حال مأموران راهنمایی و رانندگی میسوزد. توی این هوای گرم با خطر ابتلا به کرونا باید موتورسواران و رانندههای متخلف را متوقف کنند و برایشان کلاس آموزشی برگزار کنند. دفعه قبل افسر آموزش رعایت حال ما را کرد و بدون برگزاری کلاس مدارکمان را پس داد. ای کاش این کلاسهای آموزشی را به شکل مجازی برگزار کنند تا رفت و آمدها به راهنمایی و رانندگی مناطق کمتر شود.»
سرهنگ علی همهخانی معاون آموزش فرهنگ ترافیک پلیس راهور پایتخت در پاسخ به ضرورت و چرایی برگزاری کلاسهای آموزشی برای موتورسواران و رانندههای متخلف در شرایط کرونایی از اساس موضوع را رد می کند اما بعد به یک مورد استثنایی اشاره میکند: «از ابتدای شیوع کرونا برگزاری کلاسهای آموزشی در مناطق راهنمایی و رانندگی لغو شده است. با شیوع کرونا رویکرد این معاونت، نحوه آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی از شکل حضوری به فضای مجازی تغییر پیدا کرد و درحال حاضر محتوایهای آموزشی را در اختیار سازمانهای مردم نهاد و طرفداران ایمنی و همچنین سازمانهای دولتی و غیردولتی قرار میدهیم تا در شبکههای اجتماعی بارگذاری کنند.»
وی همچنین عنوان میکند آنچه درحال حاضر اتفاق افتاده مربوط به رسیدگی به تخلفات قبل است: «مدارک برخی از موتورسواران متخلف مدتها قبل گرفته شده و آنها هم برای حضور در کلاس مراجعه نکرده بودند. پلیس طبق قانون باید قوانین و تخلفات را به آنها متذکر شود و پلیس راهور در این زمینه تقصیری ندارد. همچنین برای موتورسوارانی که در برخی شرکتهای شناخته شده حمل و نقل عمومی کار میکنند قوانین و موارد کلاسهای آموزشی را در اپلیکیشن آنها بارگذاری میکنیم تا موتورسواران به شکل غیرمستقیم تحت آموزش قرار بگیرند. آموزش را در پلیس راهور تهران تعطیل نکردهایم و خوشبختانه آموزش در فضای مجازی بازتاب بسیاری خوبی داشته و تلاش میکنیم این کار را ادامه دهیم.»
سال گذشته 17 هزار نفر در تصادفات رانندگی جان خود را از دست دادند که بخشی از آن مربوط به موتورسوارها بودند. سال 97 در تهران 386 موتورسوار بهدلیل رعایت نکردن موارد ایمنی و استفاده نکردن از کلاه در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند. سرهنگ همهخانی با اشاره به این آمار میگوید: «ما راهنمایی و رانندگی هستیم یعنی وظیفه داریم برای رانندههای پرخطر برنامه آموزشی هم بگذاریم، راهنمایی کنیم و لزوم رعایت قوانین را یادآور شویم. بنابراین بحث فقط جریمه نیست. یکی از برنامههای پلیس راهور هم برگزاری کلاسهای آموزشی برای جوامع هدف است. این آموزش در مراکز مختلف فرهنگی و اداری و برای اقشار مختلف مردم برگزار میشود اما بعد از بالا رفتن آمار مبتلایان به کرونا همه کلاسهای آموزشی لغو شد. در این مدت تلاش کردیم به سمت و سوی فضای مجازی برویم. یکی از کلاسهای آموزشی که باید برگزار کنیم مربوط به سرویس مدارس است. محتوای آموزشی مورد نیاز این گروه را در اپلیکیشن تاکسیران بارگذاری کردیم و رانندههای سرویس مدارس بعد از دیدن برنامههای آموزشی در همین سایت آزمون میدهند و ما به پاسخهای آنها نمره میدهیم. همچنین با تعدادی از بازیکنان پرسپولیس و استقلال صحبت کردیم تا با کمک آنها شعارهای ترافیکی و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی را در فضای مجازی منتشر کنیم.»
پراید در موزه خاطرهها
تولید پراید پرتیراژترین خودرو کشور بعد از ۲۷ سال متوقف شد و این خودرو همچون پیکان به موزهها پیوست. پراید خودرویی است که در طول دو دهه گذشته به بسیاری از کتابها، فیلمها و سریالها راه یافت و همراه خاطرههای شیرین و تلخ بسیاری از خانوادهها شد.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی پراید در موزه خاطرهها را ببینید
اضطراب، اختلال شایعی است...!
دکتر عاطفه محمد جعفری روانپزشک درباره اضطراب و تفاوتهای آن با استرس میگوید و به این سؤال پاسخ می دهد
که علائم و نشانه های اضطراب چیست؟
این ویدئو با همکاری انجمن علمی روانپزشکان ایران تهیه شده است.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی اضطراب، اختلال شایعی است...! را ببینید
«مرام» حسینی و «مراسم» حسینی
محمد نهاوندیان
معاون اقتصادی رئیس جمهوری
مراســـــم حســـینی، جلوهگاه شور و احساس شیفتگان مکتب حسین بن علی(ع) است که در طول تاریخ، در جوامع مختلف، رنگ فرهنگهای مختلف را گرفته است و در اشکال و شیوههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی، وظیفه انتقال پیام کربلا به نسلهای آینده را برعهده داشته است. در تنوع این مراسم، از هند و چین گرفته تا ایران و عراق و مصر و شمال آفریقا، در کنار پیام اصلی حرکت، اثر انگشت فرهنگ و هنر و ادب این جوامع را بهخوبی میتوان دید.
این هوشمندی عاشقان حسینی بوده است که برای انتقال پیام کربلا و حراست از اصل عزاداری این حماسه عظیم، با توجه به مقتضیات زمان و مکان، نسبت به هنجارهای قابل قبول جامعه خود، انعطافپذیر بودهاند و اصل پیام را در جامهای جامعهپذیر، به نسل بعدی رساندهاند. ولی این نکته، همیشه در ذهن دانایان دینباور بوده است که مراسم حسینی، همواره باید حامل پیام و احیاگر مرام حسینی باشد و ارزش «مراسم حسینی»، به آن است که «مرام حسینی» را زنده نگهدارد.
محرم امسال، با رویارویی با شیوع کرونا در جهان، صحنه آزمون تازهای برای این برخورد هوشمندانه و زمان آگاهانه، پیشروی عاشقان حسینی گشوده است. امسال هم باید با حسین بن علی(ع) بیعت کنیم و یاد راه و آرمان حسینی(ع) را در جانمان تازه کنیم. امسال هم باید جامعه مسلمین رنگ و بوی حسینی(ع) بگیرد و با نام حسین(ع)، بر ظلم و طغیان و تحریف دین برای قدرت بخروشد. اما در عزاداری امسال، نمیتوان در قالب شیوههای مرسوم گذشته محدود ماند. برای حسین(ع)، حق انسانها عزیز بود و جان گرامیش را برای حمایت از حقوق انسانیت فدا کرد. پس رهرو عزادار حسین(ع) هم نمیتواند در شرایط شیوع کرونا، به جان دیگران بیاعتنا باشد. او ممکن است حاضر باشد برای حسین(ع) و عزای حسین(ع)، دست و سر و جان خود را نیز فدا کند؛ ولی هرگز حاضر نیست با بیتوجهی خود، موجبات بیماری و درد و مرگ دیگران را فراهم نماید. عزادار آگاه و هوشمند اباعبدالله(ع)، که آماده همهگونه بذل مال و جان برای آبرومندی مراسم عزای حسینی است، هرگز نمیپذیرد که بدخواهانی، گناه شیوع بیماری را به گردن عزای اباعبدالله(ع) بیندازند و این مراسم عزیز و احترامبرانگیز را که نه تنها در دل شیعیان و مسلمانان، بلکه در قلوب همه آزادگان و خداپرستان نشسته است، بدنام و بدفرجام معرفی کنند.
پس وظیفه عزاداری امسال، «نوآوری در شیوه عزاداری» است. باید شیوههایی نوین برگزید که عزاداری باشد و عزاسازی نباشد. مراسم عزا داشته باشیم ولی به ماتم عزیزان نینجامد. ظرفیتهای جدید فضای مجازی، بهخوبی میتواند صحنه ابتکاراتی باشد که صحن مجلس عزای اباعبدالله(ع) را به گستردگی عرصه جهانی کند ولی راه را بر ویروس بیماری و بدگویی نیز ببندد. اینگونه است که میتوانیم «مراسم» حسینی داشته باشیم و به «مرام» حسینی نیز وفادار بمانیم. اینگونه است که هم «شور» حسینی را زنده نگه داشتهایم و هم «شعور» حسینی را به نمایش گذاشتهایم. حسین بن علی(ع) و پدر و فرزندان بزرگوارش، آموزگاران بزرگ «خردورزی مؤمنانه» بودند. محرم امسال، صحنه تجلی «خردورزی مؤمنانه» در بزرگداشت این حماسه بزرگ انسانی است. «مراسم حسینی» را با تأکید بر «مرام حسینی» پاس بداریم.
معاون اقتصادی رئیس جمهوری
مراســـــم حســـینی، جلوهگاه شور و احساس شیفتگان مکتب حسین بن علی(ع) است که در طول تاریخ، در جوامع مختلف، رنگ فرهنگهای مختلف را گرفته است و در اشکال و شیوههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی، وظیفه انتقال پیام کربلا به نسلهای آینده را برعهده داشته است. در تنوع این مراسم، از هند و چین گرفته تا ایران و عراق و مصر و شمال آفریقا، در کنار پیام اصلی حرکت، اثر انگشت فرهنگ و هنر و ادب این جوامع را بهخوبی میتوان دید.
این هوشمندی عاشقان حسینی بوده است که برای انتقال پیام کربلا و حراست از اصل عزاداری این حماسه عظیم، با توجه به مقتضیات زمان و مکان، نسبت به هنجارهای قابل قبول جامعه خود، انعطافپذیر بودهاند و اصل پیام را در جامهای جامعهپذیر، به نسل بعدی رساندهاند. ولی این نکته، همیشه در ذهن دانایان دینباور بوده است که مراسم حسینی، همواره باید حامل پیام و احیاگر مرام حسینی باشد و ارزش «مراسم حسینی»، به آن است که «مرام حسینی» را زنده نگهدارد.
محرم امسال، با رویارویی با شیوع کرونا در جهان، صحنه آزمون تازهای برای این برخورد هوشمندانه و زمان آگاهانه، پیشروی عاشقان حسینی گشوده است. امسال هم باید با حسین بن علی(ع) بیعت کنیم و یاد راه و آرمان حسینی(ع) را در جانمان تازه کنیم. امسال هم باید جامعه مسلمین رنگ و بوی حسینی(ع) بگیرد و با نام حسین(ع)، بر ظلم و طغیان و تحریف دین برای قدرت بخروشد. اما در عزاداری امسال، نمیتوان در قالب شیوههای مرسوم گذشته محدود ماند. برای حسین(ع)، حق انسانها عزیز بود و جان گرامیش را برای حمایت از حقوق انسانیت فدا کرد. پس رهرو عزادار حسین(ع) هم نمیتواند در شرایط شیوع کرونا، به جان دیگران بیاعتنا باشد. او ممکن است حاضر باشد برای حسین(ع) و عزای حسین(ع)، دست و سر و جان خود را نیز فدا کند؛ ولی هرگز حاضر نیست با بیتوجهی خود، موجبات بیماری و درد و مرگ دیگران را فراهم نماید. عزادار آگاه و هوشمند اباعبدالله(ع)، که آماده همهگونه بذل مال و جان برای آبرومندی مراسم عزای حسینی است، هرگز نمیپذیرد که بدخواهانی، گناه شیوع بیماری را به گردن عزای اباعبدالله(ع) بیندازند و این مراسم عزیز و احترامبرانگیز را که نه تنها در دل شیعیان و مسلمانان، بلکه در قلوب همه آزادگان و خداپرستان نشسته است، بدنام و بدفرجام معرفی کنند.
پس وظیفه عزاداری امسال، «نوآوری در شیوه عزاداری» است. باید شیوههایی نوین برگزید که عزاداری باشد و عزاسازی نباشد. مراسم عزا داشته باشیم ولی به ماتم عزیزان نینجامد. ظرفیتهای جدید فضای مجازی، بهخوبی میتواند صحنه ابتکاراتی باشد که صحن مجلس عزای اباعبدالله(ع) را به گستردگی عرصه جهانی کند ولی راه را بر ویروس بیماری و بدگویی نیز ببندد. اینگونه است که میتوانیم «مراسم» حسینی داشته باشیم و به «مرام» حسینی نیز وفادار بمانیم. اینگونه است که هم «شور» حسینی را زنده نگه داشتهایم و هم «شعور» حسینی را به نمایش گذاشتهایم. حسین بن علی(ع) و پدر و فرزندان بزرگوارش، آموزگاران بزرگ «خردورزی مؤمنانه» بودند. محرم امسال، صحنه تجلی «خردورزی مؤمنانه» در بزرگداشت این حماسه بزرگ انسانی است. «مراسم حسینی» را با تأکید بر «مرام حسینی» پاس بداریم.
گذر از اوج
رضا اردکانیان
وزیر نیرو
طی کردن مسیر تا قلهها و بیحادثه بازگشتـــــن از آنهــــا همواره کار دشواری است. یکی از قلههای مهــــم بـــرای هــر کشوری و بالاخص برای صنعت برق آن، رفتن تا قله «اوج مصرف برق» و به سلامت بازگشتن از آن است. مصرف برق در ایران هر سال در ایام تابستان از حدود خرداد ماه به دلیل گرم شدن هوا و افزوده شدن بار وسایل سرمایشی به شبکه برق اوج میگیرد و تا اواخر مردادماه این اوجگیری ادامه مییابد. صنعت برق باید توانایی تولید برق به اندازه بالاترین میزان مصرف را داشته باشد تا ضرورتی برای اعمال خاموشی یا بروز آن ایجاد نشود.
نکته مهم این است که اوج بار سال تا میانگین بار در بقیه ایام سال حدود 20 هزار مگاوات فاصله دارد. ساعات اوج مصرف تابستان نیز حدود 200 تا 300 ساعت از کل سال است. این بدان معناست که سرمایهگذاری قابل ملاحظهای هر سال برای پاسخگویی به نیاز حدود 5/3 درصد از ساعات سال صورت میگیرد.
کشور در 40 سال گذشته هر سال شاهد حدود 7.1 درصد افزایش بار در ساعات اوج بار (آنچه در صنعت برق با عنوان انگلیسی پیک مصطلح است) بوده است. اوج بار در سال 1357 برابر 3486 مگاوات بوده و در سال 1398 به 57 هزار و 681 مگاوات رسید که نرخ رشد سالیانه 7.1 درصد را نشان میدهد. این میانگین رشد بین سالهای 1386 تا 1396 نیز سالیانه 5.2 درصد بوده است. این بدان معناست که هر سال باید به همین اندازه ظرفیت نصبشده نیروگاهها افزایش مییافت تا برق تولیدی کشور برای گذر از ساعات اوج مصرف کافی باشد.
برنامه مدیریت مصرف برق برای گذر از اوج سبب شد رشد اوج بار در سال 1397 نسبت به سال 1396 به 2.98 درصد کاهش یابد؛ رشد اوج بار در سال 1398 نسبت به سال 1397 به یک درصد برسد؛ و رشد اوج بار در سال 1399 نسبت به سال 1398 در همان مقدار یک درصد ثابت بماند. تثبیت نرخ رشد اوج بار در یک درصد معنای اقتصادی بسیار مهمی دارد. اوج بار امسال در 31 تیرماه آن هم، برای اولین بار پس از 10 سال، در شب رخ داد.
رشد یک درصدی اوج بار سال 1399 نسبت به سال 1398 به این معناست که اگر رشد اوج بار با همان روال یک دهه اخیر صورت گرفته بود باید 3 هزار مگاوات توان جدید برای پاسخگویی به این میزان اوج بار تولید میشد. هر یک کیلووات توان در محل مصرف نیازمند احداث 1.4 کیلووات ظرفیت نیروگاهی است. کاهش 3 هزار مگاواتی اوج یا پیک بار به معنای آن است که احداث 4 هزار و 200 مگاوات، صرفاً برای این منظور، غیرضروری شده است. ساخت این میزان نیروگاه به 60 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری نیاز دارد. شرایط کشور به گونهای است که قطعاً این میزان سرمایهگذاری از منابع بودجه عمرانی کشور ناممکن است و حتی اگر بخش خصوصی کل این سرمایهگذاری را تأمین کند، اعتبار لازم برای خرید تضمینی این میزان برق از بخش خصوصی حدود 8 هزار میلیارد تومان است که فقط برای تأمین برق در 3.5 درصد از ساعات سال هزینه بشود.
دستاورد مدیریت رشد اوج بار به یک درصد و ممانعت از افزایش آن به ارقام 5 تا 7 درصدی سالیان گذشته با مدیریت بار و نه مدیریت انرژی حاصل شده است، یعنی مصرف ساعات میانی روز در ایام گرم سال به ساعتهای دیگر منتقل شده است. صنایع کشور در همین مدت که رشد اوج بار به یک درصد محدود شده بیش از 11 درصد انرژی بیشتر دریافت کردهاند. این بدان معناست که مشترکان پرمصرف بخش صنعت و کشاورزی با پرهیز از پرمصرفی و حذف مصارف غیرضروری در ساعات اوج بار و انتقال آن به ساعتهای غیراوج، در مدیریت مصرف نقش داشتهاند.
موفقیت حاصل شده برای غیرضروری ساختن 60 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری در ساخت نیروگاه و 8 هزار میلیارد تومان هزینه خرید تضمینی برق برای ساعات اوج بار در سایه چندین اقدامی حاصل شده است. 295 هزار تفاهمنامه با مشترکان پرمصرف منعقد شده و به ازای اجرای این تفاهمنامهها برای انتقال مصرف به ساعات غیراوج، 4680 مگاوات کاهش اوج بار در شبکه برق ایجاد شده است. مرکز پایش شبکه برق کشور نیز در سال 1399 به عنوانی بخشی از اصلاحات سازوکاری در صنعت برق راهاندازی و پایش و کنترل مصرف در ساعات اوج بار به تفکیک استانها و در همه بخشهای تولیدی، اداری و خانگی و اطمینان از اثربخشی برنامههای مدیریت بار فراهم شد.
صنعت برق ایران در شرایط دشوار اقتصادی، تحت شدیدترین تحریمها و اتفاق ناخوشایند همهگیر شدن بیماری کرونا که سبب پرداخت نشدن بخشی از قبوض برق و فشار اقتصادی مضاعف بر این صنعت شد، گذر از اوج مصرف برق سال 1399 را در سایه برنامهریزی و سختکوشی مدبرانه تجربه کرد. سهم مدیریت مصرف و کاهش رشد اوج بار برای دومین سال متوالی به یک درصد نقش مهمی در این موفقیت داشت اما مجموعه اقدامات دیگری در طول یک سال گذشته نظیر تعمیرات اساسی و نیمه اساسی 103 هزار مگاوات نیروگاههای حرارتی، برقآبی و اتمی؛ وارد کردن هزار و 840 مگاوات نیروگاه جدید سیکل ترکیبی، گازی، مقیاس کوچک و تجدیدپذیر به شبکه پیش از تابستان 1399، افزودن 340 مگاوات ظرفیت به نیروگاههای کشور از طریق ارتقا و رفع محدودیت نیروگاههای موجود، اجرای هزار و 779 کیلومتر خطوط انتقال و فوق توزیع، و رساندن میزان آمادگی شبکه سراسری برق به 99.6 درصد سهم مهمی در موفقیت گذر از اوج بار سال 1399 داشته است که رشد اوج بار به یک درصد محدود شد اما رشد کل مصرف انرژی برق کشور 4.35 درصد و مصرف انرژی صنایع بزرگ 11 درصد افزایش داشت. صنعت برق سالی موفقیتآمیز در مهار رشد اوج بار، جلوگیری از سرمایهگذاری غیرضروری سنگین، عدم خاموشی، افزایش تولید انرژی و خدمتگزاری به توسعه ایرانزمین را تجربه کرد.
این موفقیت را باید به کارگران، کارشناسان و مدیران صنعت برق ایران در بخش دولتی و خصوصی تبریک گفت. برنامه آتی ما تثبیت نرخ رشد اوج بار برای سومین سال متوالی در یک درصد، مدیریت دانش و نهادینهکردن دانش و رویههای مسبب این موفقیت در صنعت برق و گفتوگوی اجتماعی فراگیر با مشترکان برای کسب اعتماد ایشان به رویههای مدیریت مصرف در صنعت برق و ساختن سرمایه اجتماعی برای برداشتن گامهای بزرگتر به سوی موفقیت و توسعه پایدار صنعت برق و ممانعت از سرمایهگذاریهای غیرضروری است. روز شنبه 25 مردادماه 1399 در کنار کارکنان صنعت برق ایران این موفقیت را جشن گرفته و به همه ایشان تبریک گفتم و اطمینان دارم ما در کنار یکدیگر با مجموعهای از اصلاحات سازوکاری و پیشبرد ساختوسازها به کمک همه مشترکان که تلاش میکنند خوشمصرف و نه الزاماً کممصرف باشند، برای محدود کردن رشد اوج بار به یک درصد در سال 1400 و تثبیت آن تلاش کرده و انشاءالله موفق خواهیم شد.
وزیر نیرو
طی کردن مسیر تا قلهها و بیحادثه بازگشتـــــن از آنهــــا همواره کار دشواری است. یکی از قلههای مهــــم بـــرای هــر کشوری و بالاخص برای صنعت برق آن، رفتن تا قله «اوج مصرف برق» و به سلامت بازگشتن از آن است. مصرف برق در ایران هر سال در ایام تابستان از حدود خرداد ماه به دلیل گرم شدن هوا و افزوده شدن بار وسایل سرمایشی به شبکه برق اوج میگیرد و تا اواخر مردادماه این اوجگیری ادامه مییابد. صنعت برق باید توانایی تولید برق به اندازه بالاترین میزان مصرف را داشته باشد تا ضرورتی برای اعمال خاموشی یا بروز آن ایجاد نشود.
نکته مهم این است که اوج بار سال تا میانگین بار در بقیه ایام سال حدود 20 هزار مگاوات فاصله دارد. ساعات اوج مصرف تابستان نیز حدود 200 تا 300 ساعت از کل سال است. این بدان معناست که سرمایهگذاری قابل ملاحظهای هر سال برای پاسخگویی به نیاز حدود 5/3 درصد از ساعات سال صورت میگیرد.
کشور در 40 سال گذشته هر سال شاهد حدود 7.1 درصد افزایش بار در ساعات اوج بار (آنچه در صنعت برق با عنوان انگلیسی پیک مصطلح است) بوده است. اوج بار در سال 1357 برابر 3486 مگاوات بوده و در سال 1398 به 57 هزار و 681 مگاوات رسید که نرخ رشد سالیانه 7.1 درصد را نشان میدهد. این میانگین رشد بین سالهای 1386 تا 1396 نیز سالیانه 5.2 درصد بوده است. این بدان معناست که هر سال باید به همین اندازه ظرفیت نصبشده نیروگاهها افزایش مییافت تا برق تولیدی کشور برای گذر از ساعات اوج مصرف کافی باشد.
برنامه مدیریت مصرف برق برای گذر از اوج سبب شد رشد اوج بار در سال 1397 نسبت به سال 1396 به 2.98 درصد کاهش یابد؛ رشد اوج بار در سال 1398 نسبت به سال 1397 به یک درصد برسد؛ و رشد اوج بار در سال 1399 نسبت به سال 1398 در همان مقدار یک درصد ثابت بماند. تثبیت نرخ رشد اوج بار در یک درصد معنای اقتصادی بسیار مهمی دارد. اوج بار امسال در 31 تیرماه آن هم، برای اولین بار پس از 10 سال، در شب رخ داد.
رشد یک درصدی اوج بار سال 1399 نسبت به سال 1398 به این معناست که اگر رشد اوج بار با همان روال یک دهه اخیر صورت گرفته بود باید 3 هزار مگاوات توان جدید برای پاسخگویی به این میزان اوج بار تولید میشد. هر یک کیلووات توان در محل مصرف نیازمند احداث 1.4 کیلووات ظرفیت نیروگاهی است. کاهش 3 هزار مگاواتی اوج یا پیک بار به معنای آن است که احداث 4 هزار و 200 مگاوات، صرفاً برای این منظور، غیرضروری شده است. ساخت این میزان نیروگاه به 60 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری نیاز دارد. شرایط کشور به گونهای است که قطعاً این میزان سرمایهگذاری از منابع بودجه عمرانی کشور ناممکن است و حتی اگر بخش خصوصی کل این سرمایهگذاری را تأمین کند، اعتبار لازم برای خرید تضمینی این میزان برق از بخش خصوصی حدود 8 هزار میلیارد تومان است که فقط برای تأمین برق در 3.5 درصد از ساعات سال هزینه بشود.
دستاورد مدیریت رشد اوج بار به یک درصد و ممانعت از افزایش آن به ارقام 5 تا 7 درصدی سالیان گذشته با مدیریت بار و نه مدیریت انرژی حاصل شده است، یعنی مصرف ساعات میانی روز در ایام گرم سال به ساعتهای دیگر منتقل شده است. صنایع کشور در همین مدت که رشد اوج بار به یک درصد محدود شده بیش از 11 درصد انرژی بیشتر دریافت کردهاند. این بدان معناست که مشترکان پرمصرف بخش صنعت و کشاورزی با پرهیز از پرمصرفی و حذف مصارف غیرضروری در ساعات اوج بار و انتقال آن به ساعتهای غیراوج، در مدیریت مصرف نقش داشتهاند.
موفقیت حاصل شده برای غیرضروری ساختن 60 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری در ساخت نیروگاه و 8 هزار میلیارد تومان هزینه خرید تضمینی برق برای ساعات اوج بار در سایه چندین اقدامی حاصل شده است. 295 هزار تفاهمنامه با مشترکان پرمصرف منعقد شده و به ازای اجرای این تفاهمنامهها برای انتقال مصرف به ساعات غیراوج، 4680 مگاوات کاهش اوج بار در شبکه برق ایجاد شده است. مرکز پایش شبکه برق کشور نیز در سال 1399 به عنوانی بخشی از اصلاحات سازوکاری در صنعت برق راهاندازی و پایش و کنترل مصرف در ساعات اوج بار به تفکیک استانها و در همه بخشهای تولیدی، اداری و خانگی و اطمینان از اثربخشی برنامههای مدیریت بار فراهم شد.
صنعت برق ایران در شرایط دشوار اقتصادی، تحت شدیدترین تحریمها و اتفاق ناخوشایند همهگیر شدن بیماری کرونا که سبب پرداخت نشدن بخشی از قبوض برق و فشار اقتصادی مضاعف بر این صنعت شد، گذر از اوج مصرف برق سال 1399 را در سایه برنامهریزی و سختکوشی مدبرانه تجربه کرد. سهم مدیریت مصرف و کاهش رشد اوج بار برای دومین سال متوالی به یک درصد نقش مهمی در این موفقیت داشت اما مجموعه اقدامات دیگری در طول یک سال گذشته نظیر تعمیرات اساسی و نیمه اساسی 103 هزار مگاوات نیروگاههای حرارتی، برقآبی و اتمی؛ وارد کردن هزار و 840 مگاوات نیروگاه جدید سیکل ترکیبی، گازی، مقیاس کوچک و تجدیدپذیر به شبکه پیش از تابستان 1399، افزودن 340 مگاوات ظرفیت به نیروگاههای کشور از طریق ارتقا و رفع محدودیت نیروگاههای موجود، اجرای هزار و 779 کیلومتر خطوط انتقال و فوق توزیع، و رساندن میزان آمادگی شبکه سراسری برق به 99.6 درصد سهم مهمی در موفقیت گذر از اوج بار سال 1399 داشته است که رشد اوج بار به یک درصد محدود شد اما رشد کل مصرف انرژی برق کشور 4.35 درصد و مصرف انرژی صنایع بزرگ 11 درصد افزایش داشت. صنعت برق سالی موفقیتآمیز در مهار رشد اوج بار، جلوگیری از سرمایهگذاری غیرضروری سنگین، عدم خاموشی، افزایش تولید انرژی و خدمتگزاری به توسعه ایرانزمین را تجربه کرد.
این موفقیت را باید به کارگران، کارشناسان و مدیران صنعت برق ایران در بخش دولتی و خصوصی تبریک گفت. برنامه آتی ما تثبیت نرخ رشد اوج بار برای سومین سال متوالی در یک درصد، مدیریت دانش و نهادینهکردن دانش و رویههای مسبب این موفقیت در صنعت برق و گفتوگوی اجتماعی فراگیر با مشترکان برای کسب اعتماد ایشان به رویههای مدیریت مصرف در صنعت برق و ساختن سرمایه اجتماعی برای برداشتن گامهای بزرگتر به سوی موفقیت و توسعه پایدار صنعت برق و ممانعت از سرمایهگذاریهای غیرضروری است. روز شنبه 25 مردادماه 1399 در کنار کارکنان صنعت برق ایران این موفقیت را جشن گرفته و به همه ایشان تبریک گفتم و اطمینان دارم ما در کنار یکدیگر با مجموعهای از اصلاحات سازوکاری و پیشبرد ساختوسازها به کمک همه مشترکان که تلاش میکنند خوشمصرف و نه الزاماً کممصرف باشند، برای محدود کردن رشد اوج بار به یک درصد در سال 1400 و تثبیت آن تلاش کرده و انشاءالله موفق خواهیم شد.
چرا همچنان آتشسوزیها در رویشگاههای جنگلی کشور ادامه دارد؟
محمد درویش
فعال محیط زیست
امسال برای دومین سال پیاپی در کشور شرایط ترسالی را شاهد بودیم. به این معنا که میانگین ریزشهای آسمانی اتفاق افتاده در کشور به مراتب بیشتر از میانگین درازمدت بوده است. این رقم بین ۲۰ تا ۷۰ درصد در مناطق مختلف متفاوت بود. این مسأله سبب شده تا پوشش علفی یکساله، بسیار انبوه در مناطق دشتی مراتع و کف جنگلها در مناطق زاگرس، ارسباران و هیرکانی بروید. بعد از گرم شدن هوا، این پوششهای علفی شروع به خشک شدن و طبیعت ایران را به یک انبار باروت تبدیل کردند ...
تا با یک تهسیگار روشن، یک تکه شیشه، بطری آب معدنی و حتی یک قطره آب که حالت ذرهبینی پیدا میکند، مشتعل شود و آتش بگیرد. طبیعتاً این آتشسوزیها از مناطق جنوبی و جنوب غرب در شمال خوزستان و بوشهر در خرداد ماه شروع شد و به گچساران رسید. همچنین آرام آرام به شمال زاگرس در استانهای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی سرایت کرد. بعد از آن هم همانطور که شاهد بودیم به ارسباران رسید.
پیشبینی میشد که بالاخره به هیرکانی هم برسد. البته همچنان نباید مطمئن باشیم که آتشسوزیها تمام شده است. تا زمانی که بارندگیهای پائیزی شروع و هوا خنک نشود، این آتشسوزیها ادامه خواهد داشت. با توجه به پیشبینیهایی که سازمان هواشناسی کرده، امسال دیگر دوره ترسالی نخواهیم داشت و باید منتظر یک پائیز خشک باشیم.
پس بنابراین دستکم تا پایان آبان ماه امکان ادامه این آتشسوزیها وجود دارد. الان هم آتشسوزیها به میانکاله رسیده است.
در منطقه میانکاله مسأله دیگری هم وجود دارد. میانکاله تنها عرصه حدود ۶۰ تا ۷۰ کیلومتری عرض ساحلی خزر است. این ساحل همچنان مصون از هر نوع زمینخواری و تاخت و تاز بود. به همین خاطر ریشه عوامل انسانی عمدی در این آتشسوزیها مشهود است. به هر حال عده ای دارند فشار میآورند تا بهانههای سازمان حفاظت محیط زیست را برای اینکه این منطقه همچنان منطقه حفاظت شده باقی بماند از بین ببرند. بعد بگویند این جا لمیزرع است، پوششی ندارد و باید تبدیل به ساخت و ساز شود. به همین دلیل به نظرم دولت باید بشدت با عواملی که به شکل عمدی منجر به تجدید آتشسوزیها در منطقه استراتژیک میانکاله شدند، برخورد کند.
همچنین ما باید یگانهای اطفای حریق مجهز را در مناطق شمالی کشور بویژه در منطقه شرق پارک ملی گلستان همجوار با استان خراسان شمالی ایجاد و مستقر کنیم چون در منطقه آلمه هم امکان این آتشسوزیها وجود دارد. یادمان باشد هر ساله معمولاً بین ۸ تا ۴۰ هزار هکتار از جنگلهای مان بسته به میزان ترسالی میسوخت اما این رقم الان به حدود ۸۰ هزار هکتار رسیده است. یک رکورد تأسفآور و بیسابقه است. باید حواسمان باشد که رویشگاههای جنگلی با هوشیاری مردم، ایجاد کلیپهای مناسب درباره رفتارهای پرخطر در جنگل و مراتع و پخش آن در صدا و سیما با هدف بالا بردن آگاهی مردم، از سوختن وسعت بیشتری از جنگلها و مناطق حفاظت شده جلوگیری کنیم.
فعال محیط زیست
امسال برای دومین سال پیاپی در کشور شرایط ترسالی را شاهد بودیم. به این معنا که میانگین ریزشهای آسمانی اتفاق افتاده در کشور به مراتب بیشتر از میانگین درازمدت بوده است. این رقم بین ۲۰ تا ۷۰ درصد در مناطق مختلف متفاوت بود. این مسأله سبب شده تا پوشش علفی یکساله، بسیار انبوه در مناطق دشتی مراتع و کف جنگلها در مناطق زاگرس، ارسباران و هیرکانی بروید. بعد از گرم شدن هوا، این پوششهای علفی شروع به خشک شدن و طبیعت ایران را به یک انبار باروت تبدیل کردند ...
تا با یک تهسیگار روشن، یک تکه شیشه، بطری آب معدنی و حتی یک قطره آب که حالت ذرهبینی پیدا میکند، مشتعل شود و آتش بگیرد. طبیعتاً این آتشسوزیها از مناطق جنوبی و جنوب غرب در شمال خوزستان و بوشهر در خرداد ماه شروع شد و به گچساران رسید. همچنین آرام آرام به شمال زاگرس در استانهای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی سرایت کرد. بعد از آن هم همانطور که شاهد بودیم به ارسباران رسید.
پیشبینی میشد که بالاخره به هیرکانی هم برسد. البته همچنان نباید مطمئن باشیم که آتشسوزیها تمام شده است. تا زمانی که بارندگیهای پائیزی شروع و هوا خنک نشود، این آتشسوزیها ادامه خواهد داشت. با توجه به پیشبینیهایی که سازمان هواشناسی کرده، امسال دیگر دوره ترسالی نخواهیم داشت و باید منتظر یک پائیز خشک باشیم.
پس بنابراین دستکم تا پایان آبان ماه امکان ادامه این آتشسوزیها وجود دارد. الان هم آتشسوزیها به میانکاله رسیده است.
در منطقه میانکاله مسأله دیگری هم وجود دارد. میانکاله تنها عرصه حدود ۶۰ تا ۷۰ کیلومتری عرض ساحلی خزر است. این ساحل همچنان مصون از هر نوع زمینخواری و تاخت و تاز بود. به همین خاطر ریشه عوامل انسانی عمدی در این آتشسوزیها مشهود است. به هر حال عده ای دارند فشار میآورند تا بهانههای سازمان حفاظت محیط زیست را برای اینکه این منطقه همچنان منطقه حفاظت شده باقی بماند از بین ببرند. بعد بگویند این جا لمیزرع است، پوششی ندارد و باید تبدیل به ساخت و ساز شود. به همین دلیل به نظرم دولت باید بشدت با عواملی که به شکل عمدی منجر به تجدید آتشسوزیها در منطقه استراتژیک میانکاله شدند، برخورد کند.
همچنین ما باید یگانهای اطفای حریق مجهز را در مناطق شمالی کشور بویژه در منطقه شرق پارک ملی گلستان همجوار با استان خراسان شمالی ایجاد و مستقر کنیم چون در منطقه آلمه هم امکان این آتشسوزیها وجود دارد. یادمان باشد هر ساله معمولاً بین ۸ تا ۴۰ هزار هکتار از جنگلهای مان بسته به میزان ترسالی میسوخت اما این رقم الان به حدود ۸۰ هزار هکتار رسیده است. یک رکورد تأسفآور و بیسابقه است. باید حواسمان باشد که رویشگاههای جنگلی با هوشیاری مردم، ایجاد کلیپهای مناسب درباره رفتارهای پرخطر در جنگل و مراتع و پخش آن در صدا و سیما با هدف بالا بردن آگاهی مردم، از سوختن وسعت بیشتری از جنگلها و مناطق حفاظت شده جلوگیری کنیم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
مرحوم تسخیری زبان گویای اسلام و تشیع بود
-
نامی که در خود تعریف میشود
-
به نظام آسیب نزنید
-
مصلای تهران میزبان کنکوریها
-
آرامش را به بازار مسکن برمیگردانیم
-
آلبوم خانوادگی ناصرالدین شاه پس از ۵ ماه پیدا شد
-
ورود 110 هزار میلیارد تومان نقدینگی تازه واردها به بازار سرمایه
-
تولیدمحتوا در شبکه ملی اطلاعات 4 میلیون شغل ایجاد می کند
-
موتورسواران سر کلاس کرونا
-
پراید در موزه خاطرهها
-
اضطراب، اختلال شایعی است...!
-
«مرام» حسینی و «مراسم» حسینی
-
گذر از اوج
-
چرا همچنان آتشسوزیها در رویشگاههای جنگلی کشور ادامه دارد؟
اخبارایران آنلاین